سوال:

 (۱) کسی که زیارت قبر انجام می دهد و از صاحب قبر برای برطرف امراض خودش یا برای اسب و شتر یاری بخواهد و بگوید که من در پناه تو هستم فلانی بر ظلم کرده است و بگوید که صاحب قبر بین او و خدا واسطه است، حکم این چیست؟

(۲) کسی که برای خوب شدن پسرش و نجات یافتن از هلاکت، مسجد یا شیخ خواه زنده باشد یا مرده واسطه بگیرد که بعد از برآورده شدن حاجت نذر کند که پول می دهد یا شتر یا شمع می دھد،حکمش چیست؟

(۳) کسی که در مشکلات از شیخ خود کمک بخواهد،حکمش چیست؟

(۴) حکم آن شخص چیست که نزد قبر شیخ خود می آید و آن را مس می کند و می بوسد و دست خودش را بر قبر شیخ می مالد و بر چهره خود از اون تبرک می جوید؟

(۵)حکم آن شخص چیست که برای حاجت روائی نزد شیخ خود می آید و می گوید که یا فلان به برکت شما یا این طور بگوید که خدا و به برکت شیخ فلان حاجت من بر آورده شد؟

(۶) حکم آن شخص را بیان کنید که اشعار غلو آمیز را می خواند و روبروی شیخ خود سجده می کند؟

(۷) حکم آن شخص را بیان کنید که می گوید در جهان یک قطب غوث وجود دارد که آن قطب جامع الوجود است؟

بعد از این سولات سائل از ابن تیمیه جواب تفصلی این سوالات را جویا می شود، و ابن تیمیه شروع به جواب دادن می کند و بدون مقدمه اول اول آیات قرآنی را  ذکر می کند مثل این که سائل او یک عالم و مفسر بوده و ابن تیمیه دارد به آن تذکر می دهد که آیا شما قرآن نخوانده ای که قرآن این چنین و آن چنین گفته...........:

جواب:  (۱) سوره زمر آیه:۱ تا ۳، سورہ جن  آیه ۱۸، سوره الاعراف ۲۹،سوره الاسراء آیه ۵۶ تا ۵۷، بعد از ذکر این آیات کریمه اجتهاد خودش را این چنیں بیان می کند:حالا که شما دیدید که این وضعیت کسانی است که انبیاء و فرشتگان را واسطه قرار می دادند و خدا از آن نهی فرموده پس وای بر حال آن کسانی که کم تر از انبیاء و ملائکه را صدا می زنند و بعد آیه ای را می آورد که مخاطب آیه کافرین بودند.(الکهف ۱۰۲) (سبا ۲۲،۲۳)

بعد از این یک ذرّه از تقسیم ثنایی منطقی هم اجرا می کند و می گوید که: کسانی که غیر الله را صدا می زنند آن غیر اللہ خودشان مالک آن چیز هستند یا نیستند و اگر مالک نیستند پس شریک هستند یا نیستند واگر شریک نیستند پس معاون آن هستند یا این که سائل و طالب هستند، سه قسم اول یعنی پادشاهت و شراکت و معاونت از آیات مطرود شده و این قسم چهارم بدون اذن خداوند امکان ندارد که متحقق بشود:«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه»(البقره ۲۵۵). (النجم ۲۶) (الزمر ۴۳ تا ۴۴) (السجده ۴) (الانعام ۵۱) (آل عمران ۷۹، ۸۰) منتها بدون سیاق و سباق و بدون در نظر گرفتن مورد خطاب و تاویل و تنزیل و شان نزول آیات اینقدر ریفرنس آیات می دهد که آدم هنگ می کند که در مقابل این آیات کریمه چه بگوید.

(۲) ابن تیمیه می نویسد که: کارهایی که مثلا بنده بر او قادر است در این صورت طلب کردن از او دو صورت دارد یا جائز است یا جایز نیست. و بر بنای آیات قرآنی و روایات طلب نکردن ارجحیت دارد.

از اینجا به بعد بدون موضوع بندی در باره دعا صحبت می کند:

(۳) نزد ابن تیمیه از دعای مشروع دعاییست که ایک شخص مجهول برای شخص غیر حاضر دعا کند مثل این که ما بر پیامبر (ص) درود بفرستیم و آن برای ما دعا بفرمایند.

(۳) دعا طلب کردن از برتر و کم تر از هر دو جایز می باشد.

بعد از این در موررد وسیله صحبت می کند:

(۴) پیامبر(ص) از ما مطالبه درود و وسیله فرموده چون اینها در حق ما مفید است. و پیامبر(ص) در این موضوع فرق آن دو شخص را ملحوظ کرده است که یکی برای خودش می طلبد و دیگری برای دیگران.در صحیحین داریم که پیامبر(ص) برای نزول باران دعا فرموده.

بعد از این بحث ابن تیمیه کیفیت مشروع زیارت قبور را مطرح می کند و می گوید: زائر باید اول میت را سلام بگوید و برایش دعا کند و این دعای اور نیابت نماز جنازه می کند.

(۵) در زیارت مشروع شخص زنده محتاج شخص مرده نیست اما بالعکس هست مثل نماز جنازه و دعای ترحم.

(۶) کسی که نزد یک قبر نبی یا آدم صالح بییآید یا در مورد قبر یکی فکر می کند که آن قبر یک نید یا آدم صالح است در حالی که این چنین نباشد و او از آن کمک بخواهد، این می شود بر سه قسم تقسیم کرد:

قسم اول: (الف) چیزی بطلبد که بر آن فقط خدا قادر است مثل ادائگی قرض و عافیت از بیماری و... جایز نیست و این کفر صریح است باید چنین شخص توبه کند و به صورت توبه نکردن سرش را از جسم او جدا کنند.

(ب) اگر چنین بگوید که سوال من از او بخاطر این است که او نسبت به من قریب تر از خدا است و او شفاعت من انجام بده و من به وسیله او قربت خدا را می خواهم و.... پس این عمل عمل مشرکین است.

بعد از ذکر آیات ابن تیمیه می گوید: این طور فرق میان بنده و خودش نهاده که من نیاز مند هیچ سفارشی نیستم.

قسم دوم: اگر شما از او حاجت طلب نکنید و نه او را صدا بزنید اما از او بگویید که برای من دعا کنید مثل یک زنده که از او می گویید که برای من دعا کنید، پس این جایز است، اما صالحینی که مردند و از آنها این چینین سوال کردن درست نیست چون اسلاف اینطور نکردند بخاطر همین عمر برای طلب باران عباس را وسیله قرار داد و نزد قبر پیامبر(ص) نیامد.

قسم سوم: شخصی بگوید که خدایا بحق عزت فلانی یا ببرکت فلانی برای من چینین و چنان کن جایز نیست و در سیرت صحابه این چنین نیامده است فقط محمد بن سلام این چنین اجازه داده که این حرفها را می توان با نبی(ص) گفت. و با غیر او جایز نمی باشد. اساس این کلام روایتی است که پیامبر به صحابه خودش تعلیم داده که: وقتی می خواهید دعا کنید پس بگویید خدایا من از تو سوال می کنم و از نبی رحمت تو را واسطه قرار می دهم و قرب تو را می طلبم......... جماعتی از این حدیث بر جواز توسل در حیات پیامبر(ص) و همچنین بعد از وفات ایشان استدلال کرده است. و جماعت دیگر فقط در حیات پیامبر(ص) این را جایز دانسته است و می گوید که بعد از وفات توسل جایز نیست.

(۷) کسی که در مصیبت و خوف به شیخ خود فریاد بزند و او را پناه بگیر و از او ثبات قلب را بخواهد پس این چنین کردن شرک و کار نصاریٰ است چون این خدا است که ڑھمت عطا می کند اور معضلات را دور می کند نه کسی دیگر. و بعد ابن تیمیه چندین آیت و روایت می آورد.

ابتدای ظهور شرک: منقول است که عمرو بن لحی الغزاعی اولین کسی بود که بت ها را از شام آورده و در مکه عبادت آن را رواج داده.

(۸) مسح کردن قبر، بوسه زدن به او، حرام است و بر حرمت این مسلمانان اتفاق نظر دارند خواه آن قبر متعلق به نبی باشد،کسی این کار را انجام نداده.

(۹) خم کردن سر پیش شیخ یا بوسه زدن به زمین برای ادای احترام او ممنوع می باشد۔چون روایت داریم که پیامبر(ص) معاذ را نهی فرموده وقتی اون از شام برگشته و می خوست ادای احترام کند.

(۱۰) غوث،قطب،ابدال بیشتر از یک خرافه نیست و اینها هیچ کاره ای نیستند. واینجا است که ابن تیمیه یک مغالطه فاحش می کند و عقیده مهدویت را زیر سوال می برد.

(۱۱) در مورد خضر نبی می گوید: حق این است که خضر مرده و زمان اسلام را ندیده و اگر در زمان پیامبر می بود حتما ایمان می آورد و در جهاد شرکت می کرد. بعد می نویسد که اگر کسی بگوید که خضر سردار اولیاء الله هست پس از او پرسیده شود که چه کسی او را سردار قرار داده چون افضل اولیاء اصحاب پیامبر(ص) هستند. همه حکایت ها در مورد خضر مبنی بر دروغ هستند.

(۱۲) اگر کسی بگوید که قطب و غوث و جامع کمالات است و شخسصی است که علم و فضل او خیلی زیاد است ممکن است امام نه فقط یکی امکان دارد که این چنین چندین نفر باشند،اما او را غوث یا قطب نام دادن بدعت است و درست نیست، کسانی که این چنین عقیده دارند آنھا گاهی اوقات می گویند که علم غوث و قطب و شخص جامع مساوی با علم و قدرت خدا است و این کفر صریح است. و بعد برای شواهد چندین آیت می  آورد و کتاب تمام می شود.

‏4‏/12‏/19