نجد در زمان شیخ محمد بن عبد الوهاب: شرک همه جای نجد را گرفته بود، مردم با درخت و سنگ و قبور  تبرک می جستند و خرافه پرستی خیلی زیاد بود. و کسی نبود که آنها را از این خرافه باز دارد و شیخ محمد بن عبد الوهاب سعی کرد که آنها را از این بدعات و شرک دور بدارد اما آنها نمی کردند.

رفتن شیخ محمد بن عبد الوهاب برای حج: به قصد حج از عیننه خارج شد و بعد از فراغت با یک عالم بنام عبد الله بن ابراهیم بن سیف در مدینه ملاقات کرد و او  برای ادمه تبلیغ شیخ محمد بن عبد الوهاب را تشویق نمود. و بعد با شیخ محمد حیاة سندی ملاقات داشت.

سفر های علمی: به مدت طولانی در مدینه ماند، بعد نجد رفت، و بصر و شام هم رفت، در بصره پیش محمد المجموعی درس خواند، مردم بصره وقتی بر عقائد شیخ آگاه شدند آن را از بصره خارج کردند، و شیخ رو به هلاکت بود که ابو حمیدان او را از هلاکت نجات داد. بعد به سمت احساء حرکت نمود و از آنجا به سمت حریملاء رفت.

دعوت خود را جدی تر از حریملاء آغاز نمود که مردم مخالفت کردند و قول او را نپذیرفتند حتی پدرش هم مخالف او شد. و بعد از وفات پدرش دعوت خودش را علنی تر کرد که با مخالفت مردم مواجه شد. و درپی قتل او شدند.

از آنجا به سمت شهر عیینه، رئیس آن شهر عثمان بن حمد بن معمر خیلی ازش استقبال کرد و با جوهره  بنت عبد الله بن معمر ازدواج نمود. عثمان خیلی کمکش کرد و خرافاتی که در آن منطقه بود آنها را با کمک عثمان برداشت تا این که قبر زید بن خطاب را هم منهدم کردند.

این خبر خیلی شهرت پیدا کرده تا این که این خبر رئیس احساء و بنی خالد، سلیمان بن محمد شنید، سلیمان، عثمان را تهدید کرد. عثمان ترسید و شیخ را از خود جدا کرد، و سمت درعیه کوچ کرد.

اهل درعیه در غایت جهالت زندگی بسر می کردند و در آنها شرک اکبر و اصغر وجود داشت وشیخ آنها را هدایت نمود و حالشان خوب شد و خدا خیر و برکت به آنها لطف داشت...... و  با محمد بن سعود ملاقت کرد و باهم هم پیمان شدند و جهاد انجام دادند.

‏22‏/12‏/19