مقدمه:

 یکی از مهم ترین جریان های تکفیری، فرقه انحرافی وهابیت است که از زمان ظهور آن در قرن دوازده هجری، قتل و کشتار و خشونت به نام دین در جهان اسلام شاهدیم. مدارسی که اینها تاسیس می کنند در آن تروریست تربیت می کنند که فقط خودشان را مسلمان و دیگران کا کافر می پندارند.

تاریخ و جریان این تفکر را در این کتابچه مطالعه می کنیم و می بینم که چطور انگلیس با احیای این تفکر بر جهان اسلام تسلط پیدا کرده و اینها را می چرخاند.

محمد بن عبد الوهاب با عقائد تکفیری و با کمک آل سعود  و با پشتیبانی انگلیس فرقه ای تاسیس نمود که همه مسلمانان را تکفر و با آنها جنگ و مخالفین را به کشتن داد و اکثر کشته شدگان دور اول وهابیت سنیان حنبلی مذهب بودند چون جرم شان این بود که اینها هم فکر عبد الوهاب نبودند و حرفش را قبول نداشتند.

تاریخ سیاه وهابیت را می توان در سه بخش تقسیم کرد، مرحله اول که پر از کشت و کشتار است، بدستور امپراطوری عثمانی سقوط می کند۔ مرحله دوم، دوره افول آنها است که مشغول کشت کشتار قبیله ای می شوند۔ دور سوم با ورود انگلستان و کمک به آل سعود و با هدف تضعیف امپراتوری عثمانی آغاز و تا اکنون ادامه دارد.

 

فصل اول

تاریخ وهابیت

ظهور شخصیتی تکفیری: محمد بن عبد الوهاب در سال۱۱۱۵ق در عیینه در منطقه نجد عربستان در خانواده حنبلی مذهب به دنیا آمد. پدرش قاضی عیینه بود و او فقه را نزد پدرش خواند. او برای آموختن بیشتر در بیست سالگی به شهر مکه و مدینه رفت پس از مدتی به عیننه برگشت و حرفهای مخصوص خودش را زد که مردم ناراحت شدند و پدرش اوضاع را درست کرد همین حرفها را در بصره زد و آنجا هم همین مسئله پیش آمد. به سمت احساء سفر کرد و آنجا مدتی نزد شیخ عبد الله بن عبد اللطیف شافعی بود.

در سال ۱۱۵۳ بعد از درگذشت پدرش دعوت خود را علنی کرد. در حریملاء کسی با او موافق نبود بخاطر همین سمت عیینه رفت و آنجا تبلیغ خود را  با کمک حاکم عننیه عثمان بن معمر آغاز نمود موفق هم بود که حادثه تخریب قبر زید بن خطاب پیش آمد. حاکم احساء عثمان را سرزنش کرد و عثمان دست از حمایت عبد الوهاب برداشت.

عبد الوهاب به سمت درعیه حرکت کرد و با حاکم درعیه محمد بن سعود ملاقات کرد و این دو هم پیمان شدند و به این صورت کشتار مسلمانان آغاز شد.

آثار تفاهم محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود: (۱) پایه های اصلی حکومت وهابی آل سعود بنیان گذاری شد. و وابسته به یکدیگر شدند. بر پایه این توافق حکومت سیاسی و رهبری دینی در دو خاندان آل سعود و آل شیخ موروثی شد. (۲) تکفیر؛ بهانه ای برای قتل مسلمین در دست آل سعود شد. آنان با سلاح تکفیر سایر مسلمانان را کافر دانستند و کشت کشتار نمودند.

دوره اول حکومت آل سعود ۱۱۵۷۔۱۲۳۳: در این دوره محمد بن عبد الوهاب و محمد بنن سعود هم پیمان می شوند و دولت سعودی۔وهابی شکل گرفت و اولین دوره تاریخی وهابیت آغاز شد بعد از گذشت دو سال شیخ فتوای قتل مسلمین را صادر کرد و ابن سعود آن را اعمال نمود.

محمد بن سعود در ۱۱۷۹ در گذشت و فرزندش عبدالعزیز به سفارش محمد بن عبد الوهاب جانشین او شد.

عبد العزیز اول:

عبد العزیز با دختر محمد بن عبد الوهاب ازداوج کرد و به مدت ۳۹ سال حکومت دولت وهابی را در دست داشت. در این مدت جنگ های فراوانی داشت وشهر ریاض را هم تصرف نمود.

در همین ایام محمد بن عبد الوهاب در سال ۱۲۰۶ درگذشت و پسرش عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب رهبری مذهبی وهابیان را عهده دار شد.

در سال ۱۲۰۷ تمام منطقه نجد به تصرف محمد بن سعود در آمد.

سپاه او به فرماندهی فرزندش به کربلا حمله کردند و غارت نمودند.

عبد العزیز در ۱۲۱۸ در درعیه درگذشت.

سعود اول:

سعود بن عبد العزیز تمام توانش را صرف توسعه قلمرو حکومت کرد و جنگ های فراوانی داشت. به حجاز و مدینه و نجف و بصره و نیز شهر های جنوب منطقه شام حمله کرد.

او اسلام عثمانی ها را بدعت آلود می دانست و کارگذاران دولت عثمانی ها را اخراج کرد این کار او حاکمان عثمانی را آشفته ساخت و محمد علی پاشا حاکم مصر دستور داد که اینها سرکوب شوند۔ مکه و مدینه از دست سعود گرفته شد و سعود بن عبد العزیز ۱۸۱۳ در گذشت و فرزندش عبدالله بر جای وی نشست.

ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺳﻌﻮد ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ و ﭘﺎﯾﺎن دوﻟﺖ وﻫﺎﺑﯽ اول:

 ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺳﻌﻮد، آﺧﺮﯾﻦ ﭘﺎدﺷﺎه دوﻟﺖ ﺳﻌﻮدی اول اﺳﺖ. ﺗﻤـﺎم ﺗـﻮان ﺣﮑﻮﻣﺖ ﭼﻬﺎر ﺳﺎﻟﻪ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ، ﺻﺮف دﻓـﺎع و ﻣﻘﺎﺑﻠـﻪ ﺑـﺎ ﺳـﭙﺎه اﻣﭙﺮاﺗـﻮری ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺷﺪ.

ﺑـﺎ ﺗﺴـﻠﯿﻢ ﺷـﺪنﻋﺒﺪاﻟﻠــﻪ ﺑــﻦ ﺳــﻌﻮد و ﺗﺼــﺮف ﺷــﻬﺮ درﻋﯿــﻪ )ﭘﺎﯾﺘﺨــﺖ آلﺳــﻌﻮد در دوره ﻧﺨﺴــﺖ( ﻧﺨﺴــﺘﯿﻦ ﭘﺎﯾﺘﺨــﺖ دوﻟــﺖ آلﺳــﻌﻮد ﺳــﻘﻮط ﮐــﺮد. ﺗﻌــﺪادی ازاﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده آلﺳﻌﻮد و آل ﺷﯿﺦ ﻓﺮاری ﯾﺎ ﻣﺨﻔﯽ ﺷﺪﻧﺪ و ﺟﺎن ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪدر ﺑﺮدﻧﺪ، اﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎری از آﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎن اﺑﺮاﻫﯿﻢ ﭘﺎﺷﺎ اﺳـﯿﺮ ﺷـﺪﻧﺪ واﺑﺮاﻫﯿﻢ ﭘﺎﺷﺎ آﻧﺎن را ﺑﺎ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﺼﺮ ﺑﺮد؛ از آن ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺒﺪاﻟﻠـﻪ ﺑـﻦ ﻣﺤﻤـﺪﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻮﻫﺎب، رﻫﺒﺮ ﻣﺬﻫﺒﯽ وﻫﺎﺑﯿﺎن، ﺑﻮد. ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺳﻌﻮد و ﺳـﻠﯿﻤﺎنﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻮﻫﺎب ﭘﺲ از ﻣﺪﺗﯽ اﺳﺎرت، اﻋﺪام ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﺪﯾﻦﺗﺮﺗﯿﺐ در ﺳﺎل ۱۲۳۳ ه.ق. / ۱۸۱۸ م. اوﻟﯿﻦ دوﻟـﺖ و دوره ﺗـﺎرﯾﺨﯽوﻫﺎﺑﯿﺎن ﭘﺲ از ﮔﺬﺷﺖ۷۶  ﺳﺎل ﭘﺎﯾﺎن ﯾﺎﻓﺖ.

ﺟﻨﺎﯾﺎت وﻫﺎﺑﯿﺖ در دوره اول:ص۲۶

ﮔﺴﺘﺮش آﯾﯿﻦ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺑﯿﺶ از آﻧﮑﻪ از ﻃﺮﯾـﻖ دﻋـﻮت و ﺗﺒﻠﯿـغ اﻧﺠﺎم ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ از ﻃﺮﯾﻖ ﺟﻨﮓ و ﺧﻮﻧﺮﯾﺰی و ﻓﺸﺎرﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻪ دﺳـﺖآﻣﺪه اﺳﺖ. ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺻﺎﻟﺢ اﻟﻌﺜﯿﻤﯿﻦ ﺑـﻪ اﯾـﻦ ﻣﻄﻠـﺐ اﻗـﺮار ﮐـﺮده و ﮔﻔﺘـﻪ اﺳﺖ: «ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ دوره ﻧﺨﺴﺖ آلﺳـﻌﻮد را ﺑﺨﻮاﻧـﺪ اﯾـﻦ ﻣﻄﻠـﺐ را ﺑﻪﺧﻮﺑﯽ درک ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ از ﺳـﺎل ۱۱۵۹ ه.ق. / ۱۷۴۶ م. ﮐـﻪ ﺟﻨﮓﻫـﺎی دوﻟﺖ ﺳﻌﻮدی آﻏﺎز ﺷﺪ دﯾﮕﺮ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺳـﺎل را ﻫـﻢ ﻧﻤﯽﺗـﻮان ﯾﺎﻓـﺖ ﮐـﻪ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻨﮓ در آن رخ ﻧﺪاده ﺑﺎﺷـﺪ؛ ﺑﯿﺸـﺘﺮ آﻧﻬـﺎ ﺗﻬـﺎﺟﻤﯽ ﺑـﻮده و ﺑـﺮای ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻗﻠﻤﺮو رخ ﻣﯽداد»

ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻋﻘﺎﯾﺪ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺑـﺮ ﻣـﺮدم ﺷـﺒﻪﺟﺰﯾـﺮه ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺷﺪ و ﻣﺮدم ﺑﻪاﺟﺒـﺎر آن را ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨـﺪ. ﺑـﻪ ﺷـﻬﺎدت اﺳـﻨﺎد و ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺗﺎرﯾﺨﯽ، وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺧـﺎرج از آﯾـﯿﻦ ﺧـﻮد را ﮐـﺎﻓﺮ ﻣﯽداﻧﺴـﺘﻨﺪ2 و ﺟﻨﮓﻫﺎ و ﺗﺼﺮﻓﺎت آنﻫﺎ ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺧﺸـﻮﻧﺖآﻣﯿـﺰی ﻫﻤﭽـﻮن ﻗﺘﻞ، ذﺑﺢ، وﯾﺮاﻧﮕﺮی و ﻏﺎرت اﻣﻮال ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ آﯾﯿﻦ وﻫﺎﺑﯿﺖ، و ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻗﺒﻮر و ﺑﻪ آﺗﺶ ﮐﺸـﯿﺪن ﮐﺘـﺐ، ﻫﻤـﺮاه ﺑـﻮده اﺳـﺖ.3 ﺣﻤـﻼت و ﮐﺸﺘﺎرﻫﺎی وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻓﻘﻂ ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎن ﻧﺒﻮد ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺴـﯿﺎری از ﻣﻨـﺎﻃﻖ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ در ﺣﺠﺎز، ﻋﺮاق و ﺷﺎم آﻣﺎج ﺣﻤﻼت وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻗﺮار ﮔﺮﻓـﺖ.4 در اداﻣﻪ ﮔﺰارﺷﯽ ﮐﻮﺗﺎه از اﻗﺪاﻣﺎت ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﯿﺰ وﻫﺎﺑﯿﺎن در دوره اول ﻣﻄـﺮحﻣﯽﺷﻮد.

۱. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ رﯾﺎض

ﻓﯿﻠﺒـﯽ ﺷـﻤﺎر ﮐﺸـﺘﮕﺎن رﯾـﺎض را ۲۳۰۰ ﻧﻔـﺮ داﻧﺴـﺘﻪ اﺳـﺖ.

۲. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻃﺎﺋﻒ

زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ وﻫﺎﺑﯿﺎن وارد ﻃﺎﺋﻒ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮدم را ﻗﺘﻞﻋﺎم ﮐﺮدﻧﺪ. ﮐﺒﯿﺮ و ﺻﻐﯿﺮ و ﻣﺄﻣﻮر و اﻣﯿﺮ و ﺷﺮﯾﻒ و وﺿﯿﻊ را ﮐﺸﺘﻨﺪ. اﻃﻔﺎل ﺷﯿﺮﺧﻮار را در آﻏﻮش ﻣﺎدرﺷﺎن ذﺑـﺢ ﮐﺮدﻧـﺪ. ﺳـﺮﺑﺎزان وﻫـﺎﺑﯽ ﺑـﻪزور وارد ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ و ﻫﺮ ﮐﻪ را در ﺧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎن ﺷـﺪه ﺑـﻮد ﻣﯽﮐﺸـﺘﻨﺪ.

رﻓﺎﻋﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ در ﺣﻤﻼت وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑﺴﯿﺎری از ﻋﻠﻤﺎی اﻫـﻞ ﺳـﻨﺖ ﺳﺎﮐﻦ ﺣﺠﺎز، ﻫﻤﭽﻮن اﻟﺴﯿﺪ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ اﻟﺰواوی، ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪاﻟﻠـﻪ أﺑـﻮ اﻟﺨﯿـﺮ ﻗﺎﺿﯽ ﻣﮑﻪ، ﺷﯿﺦ ﺳﻠﯿﻤﺎن ﺑﻦ ﻣﺮاد ﻗﺎﺿﯽ ﻃﺎﺋﻒ، و ﺳﯿﺪ ﯾﻮﺳﻒ اﻟﺰواوی و ﺷﯿﺦ ﺣﺴﻦ اﻟﺸﯿﺒﯽ و ﺷﯿﺦ ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ.

۳. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ

در ﺳﺎل ۱۲۱۸ ه.ق. ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ و ﯾﺎراﻧﺶ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس اﺣﺮام وارد ﺷﻬﺮ ﻣﮑـﻪ ﺷﺪﻧﺪ. ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﯿﺴﺖ روز در ﻣﮑﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪ. او ﺑﻪ اﻫﺎﻟﯽ ﻣﮑـﻪ اﻣـﺎن داد. روزی ﻣﻨﺎدا ﻧﺪا داد ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﻨﺎن ﺑﺎﯾﺪ ﻓـﺮدا ﻇﻬـﺮ در ﻣﺴـﺠﺪاﻟﺤﺮام ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻣﺮدم را ﻣﺠﺒﻮر ﮐﺮدﻧﺪ ﻗﺒﻪﻫﺎ و ﮔﻨﺒﺪﻫﺎی واﻗﻊ ﺑﺮ ﻗﺒـﻮر را ﺗﺨﺮﯾﺐ ﮐﻨﻨﺪ. ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۱۹ روز ﺗﻤﺎم ﻗﺒﻪﻫﺎ را وﯾﺮان، و ﻗﺒﺮﻫﺎ و ﻣﺸﺎﻫﺪ را ﺑﺎ ﺧﺎک ﯾﮑﺴﺎن ﮐﺮدﻧﺪ.

۴. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ و ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻗﺒﻮر اﺋﻤﻪ ﺑﻘﯿﻊ

در ﺳﺎل ۱۲۲۱ ه.ق. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮدﻧﺪ. ﺧﺎدﻣـﺎن ﺣـﺮم ﻧﺒﻮی را ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ و از آﻧﺎن ﻣﺤـﻞ ذﺧﯿـﺮه و اﺧﺘﻔـﺎی ﮔﻨﺠﯿﻨـﻪﻫﺎی ﺣـﺮم ﻧﺒﻮی را ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪﻧﺪ. اﺑﺘﺪا آﻧﺎن ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪادﻧﺪ. ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ آنﻫﺎ را زﻧـﺪاﻧﯽ و ﺷﮑﻨﺠﻪ ﮐﺮد. ﺧﺎدﻣﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﺤﻞ ﺑﺮﺧﯽ از ﮔﻨﺠﯿﻨـﻪﻫﺎ را ﮔﻔﺘﻨـﺪ. ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺗﻤــﺎم آﻧﻬــﺎ را ﻏــﺎرت ﮐــﺮد، از ﺟﻤﻠــﻪ ﺗــﺎج ﮐﺴــﺮای اﻧﻮﺷــﯿﺮوان، ﺷﻤﺸــﯿﺮ هارون الرشید........

۵. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ

ﺳﺎل ۱۲۱۶ ه.ق. ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺰرگ و دردﻧﺎﮐﯽ در ﮐﺮﺑﻼ رخ داد، ﮐﻪ ﻣﻮرﺧﺎن  ﻣﺴﻠﻤﺎن و ﻣﺴﺘﺸﺮﻗﺎن از زﺷﺘﯽ و رﺳﻮاﯾﯽ آن ﺣﯿﺮاناﻧﺪ. در ۱۸ ذیاﻟﺤﺠﻪ ۱۲۱۶ ه.ق./ ۱۸۰۲ م.١ ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ دوران ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ، وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑـﺎ ﻟﺸﮑﺮی ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﭘﺴﺮش ﺳﻌﻮد، ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﺣﻤﻠـﻪ ﮐﺮدﻧـﺪ. اﯾـﻦ ﻟﺸـﮑﺮ ﻣﺘﺸﮑﻞ از ﺷﺶﻫﺰار ﺷﺘﺮﺳﻮار و دوازدهﻫﺰار ﭘﯿﺎده ﺑـﻮد. از دﯾﻮارﻫﺎی ﺷﻬﺮ ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻨﺪ و ﻣﺮدم را ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﮐﺮدﻧـﺪ و ﻏﺎﻟـﺐ اﻫـﺎﻟﯽ ﮐﺮﺑﻼ را در ﺑﺎزارﻫﺎ و ﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﮐﺸﺘﻨﺪ و ﻗﺒـﻪ واﻗـﻊ ﺑـﺮ ﻣـﺰار اﻣـﺎم ﺣﺴـﯿﻦ را ﺗﺨﺮﯾﺐ ﮐﺮدند....

۶. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ وﻫﺎﺑﯿﺎن در ﻣﻮارد ﻣﺘﻌﺪدی ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻧﺠـﻒ ﺣﻤﻠـﻪ ﮐﺮدﻧـﺪ.1 ﻣﺸـﻬﻮرﺗﺮﯾﻦ ﺣﻤﻠﻪ آﻧﺎن در ﺗﺎرﯾﺦ ﻧﻬﻢ ﺻﻔﺮ ﺳﺎل ۱۲۲۱ ه.ق. رخ داد.2 اﻣﺎ درﻫﺎی ﺑﺴـﺘﻪ و دﯾﻮار ﺑﻠﻨﺪ اﻃﺮاف ﺷﻬﺮ ﻣﺎﻧﻊ از ورود آﻧﺎن ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺷﺪ و ﻣـﺪﺗﯽ در ﭘﺸـﺖ دﯾﻮارﻫﺎی ﺷﻬﺮ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ. آنﻫﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ را اﻃﺮاف ﺷـﻬﺮ ﻣﯽﯾﺎﻓﺘﻨـﺪ ﮔـﺮدن ﻣﯽزدﻧﺪ و ﺳﺮش را ﺑﻪ داﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﭘﺮﺗﺎب ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ.

دوره دوم ﺣﮑﻮﻣﺖ آلﺳﻌﻮد و ﺧﻤﻮﺷﯽ وﻫﺎﺑﯿﺖ:

)۱۳۰۹-۱۲۴۰ ه.ق. / ۱۸۹۱-۱۸۲۴ م.( دوﻣﯿﻦ دوره ﺗﺎرﯾﺦ وﻫﺎﺑﯿﺖ در ﺳﺎل ۱۲۴۰ ه.ق. / ۱۸۲۰ م. ﺑﺎ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﺗﺮﮐﯽ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ آﻏﺎز ﻣﯽﺷـﻮد و در ﺳـﺎل ۱۳۰۹ ه.ق. / ۱۸۹۱ م. در اﺛـﺮ ﻧﺰاعﻫﺎی داﺧﻠﯽ آلﺳﻌﻮد و ﻣﻌﺎرﺿﻪ آلرﺷﯿﺪ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ.2 از اﯾـﻦ دوره

ﺑﺎ ﻋﻨﻮان دوره ﺧﻤﻮﺷﯽ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﯾﺎد ﻣﯽﺷﻮد. واﻗﻌﯿﺖ آن اﺳﺖ ﮐﻪ، ﺳﭙﺎه اﻋﺰاﻣﯽ از ﺳﻮی اﻣﭙﺮاﺗـﻮری ﻋﺜﻤـﺎﻧﯽ، ﺷـﺶ ﺳﺎل و ﻧـﯿﻢ در ﺟﺰﯾـﺮةاﻟﻌـﺮب ﻣﺎﻧﺪﻧـﺪ. در ﻃـﻮل اﯾـﻦ ﻣـﺪت ﺗﻤـﺎم ﺗـﻮان ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎن و ﺳﺮﺑﺎزان ﺻﺮف ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ دوﻟﺖ و ﺳـﺮﺑﺎزان وﻫـﺎﺑﯽِ آلﺳـﻌﻮد ﺷﺪ ﺗﺎ آﻧﮑﻪ در ﺳـﺎل ۱۲۳۳ ه.ق. دوﻟـﺖ وﻫـﺎﺑﯽِ آلﺳـﻌﻮد ﺳـﺮﮐﻮب ﺷـﺪ. اﻗﺪامﻫﺎی اﻣﭙﺮاﺗﻮری ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ، ﺻﺮﻓﺎً ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻮد و ﻣﺒﺎرزه ﻋﻠﻤﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ ﺑﺎ آﯾﯿﻦ وﻫﺎﺑﯿﺖ در آن دﯾـﺪه ﻧﻤﯽﺷـﺪ. آنﻫـﺎ ﺑـﺮای ﺧﺸـﮑﺎﻧﺪن رﯾﺸـﻪﻫﺎی ﻓﮑﺮی وﻫﺎﺑﯽ ﮐﺎری ﻧﮑﺮدﻧﺪ و ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﺎﻗﯽﻣﺎﻧﺪه آنﻫﺎ دﺳـﺖ ﺑـﻪ ﺷﻮرش و ﺗﺸﮑﯿﻞ دوﻟﺖﺷﻬﺮ ﮐﻮﭼﮑﯽ در درﻋﯿﻪ ﺑﺰﻧﻨﺪ.

 دوﻣﯿﻦ دوره ﺗﺎرﯾﺦ وﻫﺎﺑﯿـﺖ ﭼﻨـﺪ وﯾﮋﮔـﯽ دارد: ۱. اﻧﺘﻘـﺎل ﭘﺎﯾﺘﺨـﺖ از  درﻋﯿﻪ ﺑﻪ رﯾﺎض؛4 ۲. اﻧﺘﻘﺎل ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ از ﻧﺴﻞ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑـﻦ ﻣﺤﻤـﺪ ﺑـﻦ ﺳﻌﻮد ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻌﻮد؛ ۳. ﺑﺮادرﮐﺸﯽ و ﺑﺮوز اﺧـﺘﻼف ﻣﯿﺎن ﻓﺮزﻧﺪان آلﺳﻌﻮد ﺑﺮ ﺳﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ؛ ۴. ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﺤﺪود ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دوره ﻧﺨﺴﺖ وﻫﺎﺑﯿﺖ؛ ۵. وﺟﻮد ﻣﻌﺎرﺿﺎن و دوﻟﺖﻫـﺎی ﻗﺪرﺗﻤﻨـﺪی ﻫﻤﭽـﻮن ﻋﺜﻤﺎﻧﯽﻫﺎ و ﻣﺼﺮیﻫﺎ و ﺧﺎﻧﺪان آل رﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺟـﺐ ﺷـﺪه ﺑـﻮد اﯾـﻦ دوره ﺛﺒﺎت و اﺳﺘﺤﮑﺎم ﭼﻨﺪاﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ و ﺳـﺎلﻫﺎی زﻣﺎﻣـﺪاری ﺣﺎﮐﻤـﺎن اﯾﻦ دوره ﮐﻮﺗﺎه ﺑﺎﺷﺪ.

دوره ﺳﻮم ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ آلﺳﻌﻮد و ﮔﺴﺘﺮش وﻫﺎﺑﯿﺖ

 ﺳﻮﻣﯿﻦ دوره ﺗـﺎرﯾﺦ وﻫﺎﺑﯿـﺖ و دوﻟـﺖ آلﺳـﻌﻮد از ﺳـﺎل ۱۳۱۹ ه.ق. / ۱۹۰۲ م. ﺑﺎ ﮐﻤﮏ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن آﻏﺎز ﺷﺪ و ﺗـﺎ ﮐﻨـﻮن اداﻣـﻪ دارد. اﻣﭙﺮاﺗـﻮری ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ وﺳـﯿﻊﺗﺮﯾﻦ و ﺑﺎدوامﺗﺮﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ اﺳـﻼﻣﯽ در ادوار ﻣﺘـﺎﺧﺮ ﺑـﻮد. در ﻋﻮض اﻧﮕﻠﯿﺴﯽﻫﺎ از وﺳﻌﺖ و دوام ﮐﻤﺘﺮی ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﻮدﻧﺪ و ﻫﻤـﻮاره اﻣﭙﺮاﺗﻮری ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ را رﻗﯿﺒﯽ ﺟﺪی و ﺳﺪی ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑـﻪ ﻣﻄـﺎﻣﻊ ﺧﻮد ﻣﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻪ ﺗﺪرﯾﺞ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ داﺧﻠﯽ و ﺧﺎرﺟﯽ، اﻣﭙﺮاﺗﻮری

ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ را ﺑﻪ ﺿﻌﻒ ﮐﺸـﺎﻧﺪ. ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿـﺎ ﻓﺮﺻـﺖ را ﻏﻨﯿﻤـﺖ ﺷـﻤﺮد و ﭘـﺮوژه ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ را ﺑﺎ اﺣﯿﺎء و ﺑﺎرورﺳﺎزی روﺣﯿﻪ ﻗﻮﻣﯿﺖ، ﻣﻠـﯽ-ﮔﺮاﯾﯽ و ﺟﺪاﯾﯽﻃﻠﺒﯽ و اﯾﺠﺎد ﺗﺸﮑﯿﻼت ﻣﺴﺘﻘﻞ و ﺧﻮدﻣﺨﺘﺎر ﺑﺮای اﻗﻠﯿﺖ ﻫﺎ و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﺗﺸﻨﮕﺎن ﻗـﺪرت در ﺷـﻬﺮوﻧﺪان ﺗﺤـﺖ ﺳـﻠﻄﻪ  اﻣﭙﺮاﺗﻮری ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ را ﮐﻠﯿﺪ زد.

ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻓﯿﺼﻞ (۱۳۷۲-۱۳۱۹ ه.ق. /۱۹۵۳-۱۹۰۲ م.)

ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑـﻦ ﻋﺒـﺪاﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑـﻦ ﻓﯿﺼـﻞ، اﺣﯿـﺎﮔﺮ آلﺳـﻌﻮد و ﻣﺆﺳـﺲ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدی اﺳﺖ و ﺑـﻪ ﻫﻤـﯿﻦ دﻟﯿـﻞ وﻫﺎﺑﯿـﺎن و آلﺳـﻌﻮد از وی ﺑـﺎ ﺗﮑﺮﯾﻢ ﯾﺎد ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.  در ﺳﺎل ۱۳۱۹ ه.ق. /۱۹۰۲ م. ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑـﺎ ﺗﻌـﺪاد ﻣﺤﺪودی از ﯾﺎراﻧﺶ، ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ از ﮐﻮﯾﺖ ﺑﻪ ﺳﻮی رﯾﺎض ﺣﺮﮐﺖ ﮐـﺮد و ﺑـﺎ اﻗﺪاﻣﯽ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮاﻧﻪ ﺗﻮاﻧﺴﺖ رﯾـﺎض را ﺗﺼـﺎﺣﺐ ﮐﻨـﺪ. او ﻃـﯽ ﺳـﺎلﻫـﺎی ۱۳۲۱ ﺗﺎ ۱۳۲۴ ه.ق. ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻗﺼﯿﻢ را ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﮐﺮد و در ﺳﺎلﻫـﺎی ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ ه.ق. ﺑﺮای اﻧﻀﻤﺎم ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻗﻠﻤﺮو ﺧـﻮﯾﺶ، ﺗـﻼش ﮐـﺮد و ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ.

ﺳﻌﻮد ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ (۱۳۸۴-۱۳۷۲ ه.ق. /۱۹۶۴-۱۹۵۳ م.)

ﺳﻌﻮد ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ در ﺳﺎل ۱۳۱۹ ه.ق. /۱۹۰۲ م. در ﮐﻮﯾـﺖ، زﻣـﺎﻧﯽ ﮐـﻪ ﻫﻨﻮز ﭘﺪرش ﺑﺎ ﮐﻤﮏ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑﻪ ﻧﺠﺪ ﻧﯿﺎﻣﺪه ﺑﻮد، ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ.2 ﺳـﻌﻮد ﭘـﺲ از ﻣﺮگ ﭘﺪرش )ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ( در دوم رﺑﯿـﻊاﻻول ۱۳۷۳ ه.ق. /۱۹۵۳ م. در ﺟﺎی او ﻧﺸﺴـﺖ. ﻋﻠﻤﺎی وﻫﺎﺑﯽ و در ﺻﺪر آﻧﺎن »ﻣﺤﻤـﺪ ﺑـﻦ اﺑﺮاﻫﯿﻢ آلﺷﯿﺦ« در ﺳﺎل ۱۹۵۳ م. در ﻗﺼـﺮ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ وی ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﭘﺎدﺷـﺎه ﻋﺮﺑﺴــﺘﺎن ﺑﯿﻌــﺖ ﮐﺮدﻧــﺪ. او ﻓﯿﺼــﻞ ﺑــﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯿﻌﻬﺪ ﺧﻮد ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ. ﺗﺄﺳﯿﺲ ﻣﺮاﮐﺰ و ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی دﯾﻨﯽ از وﯾﮋﮔﯽﻫـﺎی دوران ﺳـﻌﻮد اﺳـﺖ.

ﻓﯿﺼﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ  (۱۳۹۵-۱۳۸۴ ه.ق. /۱۹۷۵-۱۹۶۴ م.)

ﻓﯿﺼﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﻮﻣﯿﻦ ﭘﺎدﺷﺎه ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﺮ ﮐﺮﺳﯽ ﻗـﺪرت ﺗﮑﯿﻪ زد. وی ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن ﺑﻮد ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﺟﻬﺎن اﺳﻼم را ﺑﻪ دﺳﺖ ﺑﮕﯿـﺮد. از ﻃﺮﻓﯽ ﻇﻬﻮر ﺟﻤـﺎل ﻋﺒﺪاﻟﻨﺎﺻـﺮ در ﻣﺼـﺮ  و ﻣﺤﺒﻮﺑﯿـﺖ ﺑـﯽ ﻣﺎﻧﻨـﺪ او در دﻧﯿﺎی ﻋﺮب و اﺗﺤﺎد ﻣﺼﺮ و ﺳﻮرﯾﻪ )ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺟﻤﻬﻮری ﻣﺘﺤـﺪ ﻋﺮﺑـﯽ( ﺑـﻪ ﮔﺴﺘﺮش ﺗﻔﮑﺮ ﭘﺎنﻋﺮﺑﯿﺴﻢ داﻣﻦ زد و اﻧﺘﻈﺎر ﻣﯽرﻓﺖ ﺑـﺎ ﻣﺤﻮرﯾـﺖ ﻣﺼـﺮ اﺗﺤﺎدی ﻣﯿﺎن ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻋﺮﺑﯽ رخ دﻫﺪ. ﺗﻔﮑﺮ ﭘﺎنﻋﺮﺑﯿﺴﻢ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﺗﺤﺎد ﻣﻠﺖ ﻋﺮب از ﺧﻠﯿﺞﻓﺎرس ﺗﺎ اﻗﯿﺎﻧﻮس اﻃﻠﺲ ﺑـﻮد2 و ﮔﺴـﺘﺮش آن ﺧﻄـﺮ و ﺗﻬﺪﯾﺪی ﺑﺰرگ ﺑﺮای آلﺳﻌﻮد ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآﻣﺪ. ﻓﯿﺼﻞ ﺑﺮای ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ ﺗﻔﮑﺮ ﭘﺎن ﻋﺮﺑﯿﺴـﻢ ﺳـﺎزﻣﺎن ﮐﻨﻔـﺮاﻧﺲ اﺳـﻼﻣﯽ را ﺗﺄﺳﯿﺲ ﮐﺮد. اﯾﻦ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎ ﻫﻤﮑﺎری ﺑﺮﺧﯽ از ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺴـﻠﻤﺎن ﻣﺎﻧﻨـﺪ اﯾﺮان، ﻣﻐﺮب، ﻣﺮاﮐﺶ، اردن، ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ و ﭘﺎﮐﺴﺘﺎن ﺑﻨﺎ ﻧﻬﺎده ﺷﺪ. ﻓﯿﺼـﻞ در ﭘﻮﺷﺶ اﯾﻦ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ و آﯾﯿﻦ وﻫﺎﺑﯿﺖ را ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘـﻪ ﺻﺎدر ﮐﻨﺪ و ﺑﺪﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﻧﺴـﻞ ﺟﺪﯾـﺪی از وﻫﺎﺑﯿـﺎن را در ﺳـﺎﯾﺮ ﮐﺸـﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺮورش دﻫﺪ و ﺑﺎ ﻫﺠﻤﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠـﻪ ﮐﻨـﺪ.

ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ (۱۴۰۲-۱۳۹۵ ه.ق. / ۱۹۸۲-۱۹۷۵ م.)

ﺧﺎﻟــﺪ ﭘﻨﺠﻤــﯿﻦ ﻓﺮزﻧــﺪ ﻋﺒــﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑــﻦ ﺳــﻌﻮد در ﺳــﺎل ۱۳۳۱ ه.ق. / ۱۹۱۳م. در رﯾﺎض ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷـﺪ. در ۲۷ ذیاﻟﻘﻌـﺪه ۱۳۸۴ ه.ق. /۱۹۶۴ م. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯽﻋﻬﺪ ﻓﯿﺼﻞ ﻣﻨﺴﻮب ﺷﺪ. ۷۱ ﺳﺎﻟﻪ ﺑـﻮد ﮐـﻪ ﺑـﺮادرش ﻓﯿﺼـﻞ درﮔﺬﺷﺖ و ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﭘﺎدﺷﺎه ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﺮ ﺟﺎی او ﻧﺸﺴـﺖ و ﻓﻬـﺪ ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯽﻋﻬﺪ وی ﻣﻨﺼﻮب ﺷﺪ. ﺧﺎﻟﺪ در ﻣﺪت ﭘﺎدﺷـﺎﻫﯽاش دوﺑـﺎر ﺑـﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺳﻔﺮ ﮐﺮد. از ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﺑﯿﻤﺎر و ﺿﻌﯿﻒ ﯾﺎد ﻣﯽﺷﻮد. او در ﺧﺼﻮص ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﻢاﻃﻼع ﺑﻮد. ﺑﺮای ﻫﻤـﯿﻦ ﺳـﻌﯽ ﻣﯽﮐـﺮد ﮐﻤﺘﺮ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ و ﻫﻤﻮاره در ﺗﻤـﺎم ﻣﺴـﺎﻓﺮتﻫـﺎﯾﺶ ﯾﮑـﯽ از اﻋﻀـﺎی ﻣﺠﻠﺲ اﻻﺳﺮة ﯾﺎ ﯾﮑﯽ از اﻓﺮاد آ ﮔﺎه و ﮐﺎرﺷﻨﺎس ﺑﺎ وی ﻫﻤـﺮاه ﺑـﻮد. ﻫﻤـﯿﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ ﻓﻬﺪ در ﺻﺤﻨﻪ ﻗﺪرت ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮد و ارﮐﺎن ﻗـﺪرت را دردﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮد.

ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﺧﺎﻟﺪ، ﻗﯿـﺎم ﻣـﺮدم اﯾﺮان ﻋﻠﯿـﻪ رژﯾـﻢ ﺷـﺎه ﺷـﺪت ﯾﺎﻓـﺖ. ﺧﺎﻟـﺪ، ﮐـﻪ رواﺑـﻂ دوﺳـﺘﺎﻧﻪای ﺑـﺎ ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎﺷﺎه داﺷﺖ، رﺳـﻤﺎً از ﺣﺎﮐﻤﯿـﺖ ﺷـﺎه ﺣﻤﺎﯾـﺖ ﮐـﺮد. ﭘﯿـﺮوزی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان، ﻓﺮﺻـﺖﻫﺎ و ﺗﻬﺪﯾـﺪﻫﺎﯾﯽ را ﺑـﺮای آلﺳـﻌﻮد ﭘﺪﯾـﺪ آورد. از ﺟﻤﻠﻪ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎ آﻧﮑﻪ، ﺷﺎه اﯾﺮان ﯾﮑﯽ از دو ﭘﺎﯾﻪ اﺻﻠﯽ آﻣﺮﯾﮑـﺎ در ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮد و ﺳﻘﻮط ﺷﺎه ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن از ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻣﻬﻢﺗﺮی ﻧﺰد آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮﺧﻮردار ﺷﻮد؛ دﯾﮕﺮ آﻧﮑﻪ ﺷﺎه اﯾﺮان ﻫﻤﭙﺎی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن روزاﻧﻪ ﺷـﺶ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﺑﺸﮑﻪ ﻧﻔﺖ ﺻﺎدر ﻣﯽﮐﺮد ﮐﻪ ﭘﯿﺮوزی اﻧﻘﻼب و ﺗﺤﺮﯾﻢﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﯾﺮان ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ اﯾﻦ ﻣﻘﺪار از ﺻﺎدرات ﻧﻔﺘﯽ ﮐـﺎﻫﺶ ﺟـﺪی ﯾﺎﺑـﺪ و ﻗﯿﻤﺖ ﻧﻔﺖ از ۱۳ دﻻر ﺑﻪ ﺑﯿﺶ از ۳۷ دﻻر ﺑﺮﺳﺪ. ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن از اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻬﺮه ﺑﺮد و ﺑﺎ ﭘﺮﮐﺮدن ﺧﻸ ﻧﻔﺖ اﯾﺮان ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺑﯿﺶ از ﯾﮑﺼـﺪ ﻣﯿﻠﯿـﺎرد دﻻر درآﻣﺪ ﻧﻔﺘﯽ را از آن ﺧﻮد ﮐﻨﺪ. آﻧﺎن ﺑﻪ ﭼﻨﺪ دﻟﯿﻞ از وﻗﻮع اﻧﻘﻼب در اﯾﺮان ﻧﮕﺮان و آﺷﻔﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﻫﻮﯾﺖ اﺳﻼﻣﯽ و ﺿﺪ اﺳﺘﮑﺒﺎری اﻧﻘﻼب اﯾﺮان و ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺣﺪاﮐﺜﺮی ﻣـﺮدم از آن، ﭼﻨﺪ وﯾﮋﮔﯽ و اﻣﺘﯿﺎز ﻣﻬﻢ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﺑﻮد ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ آلﺳـﻌﻮد ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽﺑﻮدن و ﻓﺴـﺎد ﺧـﺎﻧﻮاده آلﺳـﻌﻮد و ﻣﻨﺎﺳـﺒﺎت ﻧﺰدﯾـﮏ ﺑـﺎ آﻣﺮﯾﮑﺎ و واﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑـﻪ ﻗـﺪرتﻫﺎی اﺳـﺘﻌﻤﺎری و اﻣﭙﺮﯾﺎﻟﯿﺴـﺘﯽ دﻧﯿـﺎ از آن ﻣﺤﺮوم ﺑﻮد. ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﭘﯿﺪاﯾﺶ اﻧﻘﻼﺑـﯽ ﺑـﺎ اﯾـﻦ وﯾﮋﮔﯽﻫـﺎ، از اﻗﺘـﺪار آلﺳﻌﻮد در داﺧـﻞ و ﺧـﺎرج از ﮐﺸـﻮر ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑﮑﺎﻫـﺪ. ﻫﻤـﯿﻦ ﻣﺴـﺌﻠﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ آلﺳﻌﻮد ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﻋﻠﻤﺎ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺗﻼش ﺧﻮد را ﺑﺮای دﻓـﺎع ازﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺧﻮد ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﺒﻨﺪد.

ﺷﯿﻌﯿﺎن ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖﻫﺎ و ﺗﺒﻌﯿﺾﻫﺎی ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﺷـﺪﯾﺪ از ﺳﻮی دوﻟﺖ آلﺳﻌﻮد ﻣﻮاﺟﻪ ﺑﻮده و ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﺑـﺎ وﺟـﻮد آﻧﮑـﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎن ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﯿﻦ ۱۰ ﺗﺎ ۲۰ درﺻـﺪ ﺟﻤﻌﯿـﺖ اﯾـﻦ ﮐﺸـﻮر را ﺗﺸـﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﻨﺪ دوﻟﺖ ﺳﻌﻮدی آنﻫﺎ را ﻓﻘﻂ ﺣﺪود ۲ ﺗﺎ ۳ درﺻـﺪ ﺟﻤﻌﯿـﺖ اﯾـﻦ ﮐﺸــﻮر اﻋــﻼم ﻣﯽﮐﻨــﺪ. ﻋﺎﻟﻤــﺎن وﻫــﺎﺑﯽ، ﺷــﯿﻌﯿﺎن ﻣﺨــﺎﻟﻒ را ﻣﺸــﺮک ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ. ﻣﯿﺰان ﻧﻔﯽ و ﺳﺮﮐﻮب ﻫﻮﯾﺖ ﺷﯿﻌﯽ در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑـﻪ ﺣـﺪی اﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺮاﻫﺎم ﻓﻮﻟﺮ در ﮐﺘﺎب ﺧﻮد ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «در ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎم ﺷﯿﻌﯿﺎن ﺟﻬﺎن ﻋﺮب، ﺷﯿﻌﯿﺎن ﺳﻌﻮدی ﺑﻪدرﺳﺘﯽ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﻓﺮاﻣﻮشﺷﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ».

ﻓﻬﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ  (۱۴۲۶-۱۴۰۲ ه.ق. / ۲۰۰۵-۱۹۸۲ م.)

ﻣﻠﮏ ﻓﻬﺪ در ﺟـﻮاﻧﯽ ﺑـﻪ ﺧـﻮشﮔـﺬراﻧﯽ ﻣﺸـﻬﻮر ﺑـﻮد و ادﻋﺎﻫـﺎﯾﯽ در ﺧﺼﻮص زﻧﺒﺎرﮔﯽ، ﻧﻮﺷﯿﺪن اﻟﮑﻞ و ﻗﻤـﺎر راﺟـﻊ ﺑـﻪ او ﻣﻄـﺮح ﺷـﺪه ﺑـﻮد. ﺑﺮﺧﯽ ادﻋﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ او ﻓﻘﻂ در ﯾﮏ ﺷﺐ در ﻗﻤﺎرﺧﺎﻧﻪای در ﻣﻮﻧـﺖ ﮐـﺎرﻟﻮﺷﺶ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر ﺑﺎﺧﺖ. اﻣﺎ ﺷﯿﻮه زﻧﺪﮔﯽ او از دﻫﻪ ۱۹۵۰، ﯾﻌﻨﯽ دورهای ﮐﻪ وی در دوﻟﺖ ﺳﻌﻮدی ﭘﺴﺖ وزارت ﮔﺮﻓﺖ، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮد. ﭘﯿــﺮوزی اﻧﻘــﻼب اﺳــﻼﻣﯽ در اﯾــﺮان )۱۹۷۹( ﺑﺎﻋــﺚ ﻧﮕﺮاﻧــﯽ درﺑــﺎره اﺣﺘﻤﺎل ﺳﺮاﯾﺖ اﻧﻘﻼب ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدی ﺷﺪ. ﺑﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﺻﺪام ﺑﻪ اﯾـﺮان و آﻏــﺎز ﺟﻨــﮓ اﯾــﺮان و ﻋــﺮاق در ۲۲ ﺳــﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ۱۹۸۰م./ ۳۱ ﺷــﻬﺮﯾﻮر ۱۳۵۹ش. ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن از ﺻﺪام ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﺮد. ﻓﻬﺪ ﺑﯿﺶ از ۳۰ ﻣﯿﻠﯿـﺎرد دﻻرﺑﻪ ارﺗﺶ ﻋﺮاق ﮐﻤﮏ ﮐﺮد.

ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ  (۱۴۳۶-۱۴۲۶ ه.ق. / ۲۰۰۵- ۲۰۱۵ م.)

ﭘﺲ از آﻧﮑﻪ ﻓﻬﺪ درﮔﺬﺷﺖ، ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺪت ده ﺳﺎل ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﺗﮑﯿﻪ زد. او در ﻃﻮل اﯾﻦ ﻣﺪت ﻓـﺮاز و ﻓﺮودﻫـﺎی ﻓﺮاواﻧـﯽ را ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﮐـﺮد. اﻧﺘﻘﺎل ﻗﺪرت از ﻓﻬﺪ ﺑﻪ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ ﻗﺪرت از اﻧﺤﺼﺎر ﺑﺮادران ﺗﻨـﯽ ﻓﻬﺪ ﺧﺎرج ﺷﻮد. آﻏﺎز ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﻔﺖ ﻫﻤﺮاه ﺑﻮد.

اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر در ﺗﺎرﯾﺦ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن اﻧﺘﺨﺎﺑـﺎت ﺷـﻮراﻫﺎی ﺷـﻬﺮ در ﺳـﺎل ۲۰۰۵ ﺑﺮﮔﺰار ﺷﺪ. اﻟﺒﺘﻪ زﻧﺎن ﺣﻖ ﺷﺮﮐﺖ در اﯾﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت را ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ ﺟﺎﻟﺐ آﻧﮑﻪ ﺳﺎل ۲۰۰۹ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای دوﻣﯿﻦ ﺑﺎر اﯾﻦ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯽﺷﺪ، اﻣـﺎ دوﻟـﺖ ﺳﻌﻮدی ﻣﺪت ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﮐﺎر ﺷﻮراﻫﺎی ﺷـﻬﺮ را ﺑـﺮای دو ﺳـﺎل دﯾﮕـﺮ ﺗﻤﺪﯾـﺪ ﮐﺮد.

ﺳﺨﻨﺎن و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ در ﻗﺒﺎل ﺣﻮادث ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ، ﺑﻪوﯾﮋه ﺟﻬﺎن اﺳﻼم، از ﻣﺤﻮرﻫﺎی ﻣﻬﻢ در دوره وی اﺳﺖ. ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷـﯿﻌﯿﺎن در رأس ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻋﺮاق و وﻗﻮع ﺟﻨﮓ ۳۳ روزه و ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻗﺪرت ﺣﺰب اﻟﻠﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﺳﺮاﺋﯿﻞ، دو واﻗﻌﻪ ﻣﻬـﻢ ﺳـﺎل ۲۰۰۶ م. در ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧـﻪ ﺑـﻮد ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﻣﻮﺿﻊﮔﯿﺮیﻫﺎی ﻣﻨﻔﯽ دوﻟﺖﻫﺎی ﻋﺮﺑـﯽ ﻣﺼـﺮ، اردن و ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﻫﻤـﺮاه ﺑﻮد. در ﻣﯿﺎن اﯾﻦ دوﻟﺖﻫﺎ ﻣﻮﺿﻊﮔﯿﺮیﻫﺎی ﺳﻌﻮدیﻫﺎ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ از دﯾﮕـﺮان ﺑﻮد. ﺳﻌﻮدیﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ از اﯾﻦ دو ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻤﮏ ﻧﮑﺮدﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ از ﻫﻤﺎن اﺑﺘﺪا ﺑﺎ اﻧﺘﺸﺎر ﺑﯿﺎﻧﯿﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ اﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖﻫﺎ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ.

ﺳﻠﻤﺎن ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ  (۱۴۳۶ ه.ق. / ۲۰۱۵ ﺗﺎ ﮐﻨﻮن)

در ﭘﯽ درﮔﺬﺷﺖ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ، ﺳـﻠﻤﺎن ﺑـﻦ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ آلﺳـﻌﻮد، ۷۹ ﺳﺎﻟﻪ، در ﺟﺎی وی ﻧﺸﺴﺖ و ﻣﻘﺮن ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯽﻋﻬﺪ ﻣﻠـﮏ ﺳﻠﻤﺎن اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪ. ﺳﻠﻤﺎن ﯾﮑﯽ از ﻫﻔﺖ ﺳـﺪﯾﺮی اﺳـﺖ و ﺑـﺎ ﭘﺎدﺷﺎهﺷـﺪن ﺳﻠﻤﺎن، ﻗﺪرت ﺑﺮای دوﻣﯿﻦ ﺑﺎر ﺑﻪ ﺳـﺪﯾﺮیﻫﺎ رﺳـﯿﺪ. ﻣﻠـﮏ ﺳـﻠﻤﺎن از زﻣـﺎن ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﮐﺮﺳﯽ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺷﺘﺎبزده و ﻏﯿﺮﻣﺤﺘﺎﻃﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎرﻫـﺎی ﺑﺰرﮔـﯽ اﻗـﺪام ﮐﺮد. ﺷﺸﻢ ﻓﺮوردﯾﻦ 1۱۳۹۴ ﮐﻤﺘﺮ از دو ﻣﺎه ﭘﺲ از ﺑﻪ ﻗﺪرترﺳـﯿﺪن ﺳـﻠﻤﺎن، ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﯾﻤﻦ را ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان ﻋﻤﻠﯿـﺎت »ﻃﻮﻓـﺎن ﮐﻮﺑﻨـﺪه« ﮐﻠﯿـﺪ زد و ﻫﻮاﭘﯿﻤﺎﻫﺎی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ از ﺻﻨﻌﺎء، ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﯾﻤﻦ، را ﺑﻤﺒﺎران ﮐﺮدﻧـﺪ.

ﺑﺪﯾﻦﺗﺮﺗﯿﺐ داﻣﻨﻪ آﺗﺶ و آﺷﻮب در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎورﻣﯿﺎﻧﻪ ﮔﺴﺘﺮدهﺗﺮ ﺷﺪ. ﺳﻠﻤﺎن ﺑﺎ ﺻﺪور اﺣﮑﺎم ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ، ﺑـﻪ ﺗﻐﯿﯿـﺮات ﮔﺴـﺘﺮدهای در ﺗﺮﮐﯿـﺐ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن دﺳﺖ زد. او ﻣﻘﺮن ﺑـﻦ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ را از وﻟﯽﻋﻬـﺪی و ﻧﺎﺋﺐرﺋﯿﺴﯽ ﺷﻮرای وزﯾﺮان )ﮐﺎﺑﯿﻨﻪ( ﮐﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺖ و ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻧﺎﯾﻒ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯽﻋﻬﺪ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ. او ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻠﻤﺎن ﭘﺴﺮ ﺟﻮان ﺧﻮد را ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ وﻟﯽﻋﻬﺪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮد. ﺑﺪﯾﻦﺗﺮﺗﯿـﺐ ﻗـﺪرت در ﺳـﺪﯾﺮیﻫـﺎ ﺗﻤﺮﮐﺰ دوﺑﺎره ﯾﺎﻓﺖ. ﺳﻠﻤﺎن ﭘﺴﺮ ﺟـﻮاﻧﺶ را ﺑـﻪ ﯾـﮏﻗـﺪﻣﯽ ﺗـﺎج و ﺗﺨـﺖ رﺳﺎﻧﺪ و ﻣﺴﯿﺮ اﻧﺘﻘﺎل ﻗﺪرت از ﭘﺴﺮان ﻣﻠـﮏ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑـﻪ ﻧﻮهﻫـﺎ ﻫﻤـﻮار ﺷﺪ. اﯾﻦ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎر در ﺗﺎرﯾﺦ آلﺳـﻌﻮد اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﭘﺴـﺮان ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ از ﺻــﻒ ﭘﺎدﺷــﺎﻫﯽ ﮐﻨــﺎر زده ﻣﯽﺷــﻮﻧﺪ و ﻧﻮادﮔــﺎن ﻋﺒــﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ در ﺻــﺪر ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻨﺪ. ﺳﻠﻤﺎن ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﻌﻮد اﻟﻔﯿﺼﻞ را، ﮐﻪ ۴۰ ﺳﺎل وزﯾـﺮ ﺧﺎرﺟـﻪ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر ﺑﻮد، از ﺳﻤﺘﺶ ﮐﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺖ و ﻋﺎدل اﻟﺠﺒﯿﺮ ﺳﻔﯿﺮ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن در آﻣﺮﯾﮑﺎ را ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ او ﮐﺮد.

وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی دوره ﺳﻮم

ﺳﻮﻣﯿﻦ دوره ﺗﺎرﯾﺦ وﻫﺎﺑﯿﺖ و دوﻟﺖ وﻫﺎﺑﯽ آلﺳﻌﻮد، ﭼﻨﺪ وﯾﮋﮔﯽ دارد:

۱. اﮐﺘﺸﺎف ﻧﻔﺖ؛

۲. ﭘﯿــﺪاﯾﺶ وﻫﺎﺑﯿــﺎن و ﺟﺮﯾﺎنﻫــﺎی ﻧﺎراﺿــﯽ از رﻓﺘﺎرﻫــﺎی ﺳﯿﺎﺳــﯽآلﺳﻌﻮد؛

۳. ﻣﺒﺎرزه و ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺟﺮﯾﺎنﻫﺎی ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ؛

۴. ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﺎﻟﯽ از ﺟﺮﯾﺎنﻫﺎی ﺳﻠﻔﯽ ﺟﻬﺎدی و ﺗﮑﻔﯿﺮی؛

۵. ﺗﻼش ﺑﺮای ﺗﻀﻌﯿﻒ ﻧﻈﺎم ﻣﻘﺪس ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان؛

۶. ﺻﺮف ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎی ﻫﻨﮕﻔﺖ ﺑﺮای ﺗﺒﻠﯿﻎ و ﻧﺸﺮ آﻣﻮزهﻫﺎی آﯾﯿﻦ و ﻫﺎﺑﯿﺖ در ﻣﯿﺎن ﺣﺠﺎج و ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ.

ﺟﻨﺎﯾﺖﻫﺎی دوره ﺳﻮم:

ﺳﻮﻣﯿﻦ دوره وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑﺎ ﺟﻨﺎﯾﺎت ﻓﺮاواﻧﯽ ﻫﻤﺮاه ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺧـﯽ از آﻧﻬـﺎ اﺷﺎره ﻣﯽﺷﻮد:

۱. ﺟﻨﮓ ﺗﺮﺑﻪ

در ﺳﺎل ۱۳۳۷ ه.ق. ﺳﺮﺑﺎزان وﻫﺎﺑﯽ در ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺗﺮﺑﻪ ﺑـﺎ ﺣﻤﻠـﻪ ﺑـﻪ ﺳﭙﺎه ﺷﺮﯾﻒ ﻣﮑﻪ، ﺑﻪ ﻗﺘﻞ و ﻏﺎرت آﻧﺎن ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ و ﭘﯽ در ﭘﯽ آﻧـﺎن را ذﺑـﺢ ﮐﺮدﻧﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻧﻬﺮی از ﺧﻮن در ﺷﻬﺮ ﺟﺎری ﺷﺪ.1 ﺳﭙﺲ اﻣـﻮال آﻧـﺎن را ﻏﺎرت ﮐﺮدﻧﺪ. ﻓﻘﻂ ﺷـﺮﯾﻒ ﻋﺒﺪاﻟﻠـﻪ و دوازده ﻧﻔـﺮ از ﺳـﺮﺑﺎزان ﻫﻤـﺮاه وی ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ از اﯾﻦ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺟﺎن ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ در ﺑﺒﺮﻧﺪ.

 

 

۲. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺣﺎﺋﻞ

 ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ، ﻓﺮزﻧﺪش ﺳﻌﻮد ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ را ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻫﯽ ﻣﺘﺸﮑﻞ از ﻗﺒﺎﯾﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺣﺎﺋﻞ ﻓﺮﺳﺘﺎد. اﯾﻦ ﺳﭙﺎه اﺑﺘﺪا ﺑـﻪ ﻗﺒﯿﻠـﻪﻫﺎی ﺷـﻤﺮ و ﻋﺸﺎﯾﺮ اﺑﻦرﺷـﯿﺪ ﺣﻤﻠـﻪ، و آﻧـﺎن را ذﺑـﺢ ﮐـﺮد و اﻣﻮاﻟﺸـﺎن را ﺑـﻪ ﻏﻨﯿﻤـﺖ ﮔﺮﻓﺖ.3 اﻧﺪﮐﯽ ﭘﺲ از ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺳﭙﺎه ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ، اﻣﯿﺮ ﺣﺎﺋﻞ )ﻣﺤﻤـﺪ اﺑـﻦ ﻃﻼل آل رﺷﯿﺪ( ﺑﻪ دﺳﺘﻪ ﮐﻮﭼﮑﯽ از ﺳﭙﺎﻫﯿﺎن ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ، ﮐـﻪ در ﯾﮑـﯽ از روﺳﺘﺎﻫﺎی ﻧﺰدﯾـﮏ ﺣﺎﺋـﻞ ﻣﺴـﺘﻘﺮ ﺑﻮدﻧـﺪ، ﺣﻤﻠـﻪ ﮐـﺮد و آﻧـﺎن را ﮐﺸـﺖ. ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﭘﺲ از آﮔﺎﻫﯽ از اﯾﻦ واﻗﻌﻪ، ﻓﯿﺼﻞ اﻟـﺪوﯾﺶ را ﺑـﻪ ﻫﻤـﺮاه ﺳـﻪ ﻫﺰار ﺳﺮﺑﺎز، ﻣﺄﻣﻮر ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺻﺮه دوﺑﺎره ﺣﺎﺋﻞ ﮐﺮد. اﻣﺎ اﻣﯿﺮ ﺣﺎﺋﻞ ﺑـﻪ ﻫﻤـﺮاه ۱۵۰۰ ﺳﺮﺑﺎز از ﺷﻬﺮ ﺧﺎرج ﺷﺪ و در ﻧﯿﺼﯿﻪ ﮐﻪ دارای ﻗﻠﻌﻪ ﻣﺤﮑﻤـﯽ ﺑـﻮد ﺟﺎی ﮔﺮﻓﺖ. ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﺎ دهﻫﺰار ﺳﺮﺑﺎز ﺑﻪ ﻓﯿﺼﻞ اﻟﺪوﯾﺶ ﻣﻠﺤـﻖ ﺷـﺪ و ﻋﺮﺻﻪ را ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻃﻼل، اﻣﯿﺮ ﺣﺎﺋﻞ، ﺗﻨﮓ ﮐـﺮد و ﺑﺴـﯿﺎری از آﻧـﺎن را ﮐﺸﺖ و اﺑﻦﻃﻼل ﮔﺮﯾﺨﺖ. در ﻧﻬﺎﯾﺖ در ۲۹ ﺻﻔﺮ ۱۳۴۰ ه.ق. ﻣﺼﺎدف ﺑﺎ ۱۹۲۱/۱۰/۳۱ ﺷﻬﺮ ﺣﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﺗﺼﺮف ﺳﭙﺎه وﻫﺎﺑﯽ درآﻣﺪ.

۳. ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻃﺎﺋﻒ در ۱۹۲۴م.

اواﺳﻂ ﺳﺎل ۱۳۴۲ ه.ق. ﺳﭙﺎه ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﻪ ﺳﻮی ﻃـﺎﺋﻒ ﺣﺮﮐـﺖ ﮐـﺮد و ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺟﻨﺎﯾﺘﯽ ﻫﻮﻟﻨﺎک ﻋﻠﯿﻪ ﻣﺮدم ﻃﺎﺋﻒ ﺷﺪ ﮐﻪ در ﺧﺎرج از ﺟﺰﯾﺮةاﻟﻌـﺮب ﻧﯿﺰ ﺷﻬﺮت ﯾﺎﻓﺖ.

۴. ﻓﺘﺢ ﻣﮑﻪ و ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺿﺮ ﯾﺢﻫﺎ و ﻣﻘﺒﺮهﻫﺎی ﻗﺒﺮﺳﺘﺎن ﻣﮑﻪ

ﺳﭙﺎه ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ در ﺳﺎل ۱۳۳۸ ه.ق. وارد ﻣﮑﻪ ﺷﺪ. ﻓﯿﻠﺒﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ:

ﺷﺮﯾﻒ ﺣﺴﯿﻦ از ﻣﮑﻪ ﮔﺮﯾﺨﺖ. ﺳﻠﻄﺎن ﺑﻦ ﻧﺠﺎد ﺑﻪﺳﺎدﮔﯽ ﺑﺮ ﻣﮑﻪ ﺗﺴﻠﻂ ﯾﺎﻓﺖ. ﻣﺮدم ﻣﮑﻪ ﻣﻘﺎوﻣﺘﯽ ﻧﺸﺎن ﻧﺪادﻧﺪ. ﺳﻠﻄﺎن ﺑﻦ ﻧﺠﺎد ﺑﻪ ﺳﺎﮐﻨﺎن ﻣﮑﻪ اﻣﺎن داد. ﺳﭙﺎﻫﯿﺎنِ ﺑﻦﻧﺠـﺎد ﻗﺼـﺮ ﺷـﺮﯾﻒ ﺣﺴـﯿﻦ را ﻏﺎرت، و ﺗﻤﺎم ﻣﻘﺎﻣﺎت، ﻗﺒﺮﻫﺎ و ﺿﺮﯾﺢﻫﺎی اﺋﻤﻪ اﺳﻼم را ﺗﺨﺮﯾﺐ ﮐﺮدﻧﺪ.

۵. ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺑﻘﯿﻊ

از زﻣﺎن ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ و ﭘـﺲ از اﯾﺸـﺎن، ﻗﺒﺮﺳـﺘﺎن ﺑﻘﯿـﻊ ﻣﺤـﻞ دﻓـﻦ ﺑﺴـﯿﺎری از ﺻﺤﺎﺑﻪ، ﺗﺎﺑﻌﯿﻦ، ﺷﻬﺪا و ﺣﺎﻓﻈﺎن ﻗﺮآن و اوﻟﯿﺎ و ﺻﺎﻟﺤﺎن، ﺑﻪوﯾﮋه ﭼﻬﺎر اﻣـﺎم و ﺑﺮﺧــﯽ از ﻫﻤﺴــﺮان ﭘﯿــﺎﻣﺒﺮ اﮐــﺮم، اﺳــﺖ. ﻣﺴــﻠﻤﺎﻧﺎن از زﻣﺎنﻫــﺎی دور، ﺻﺎﺣﺒﺎن اﯾﻦ ﻗﺒﻮر و ﻗﺒﺮﻫﺎﯾﺸﺎن را اﺣﺘﺮام ﮐﺮده اﻧـﺪ و از ﻫﻤـﯿﻦ ﺑـﺎب ﺑـﺮ روی ﻗﺒﻮر اﺋﻤﻪ و ﺑﺮﺧﯽ از ﺻﺤﺎﺑﻪ، ﻗﺒﻪ و ﮔﻨﺒﺪﻫﺎﯾﯽ را ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﻫﺸﺘﻢ ﺷـﻮال ۱۳۴۴ ه.ق. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺿﻤﻦ ﺗﺼﺮف ﻣﺪﯾﻨﻪ، ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻗﺒﻪﻫﺎ و ﻗﺒـﻮر ﻣﺮﺗﻔـﻊ را ﺑـﻪ ﺟﺰ ﮔﻨﺒﺪ و ﺑﺎرﮔﺎه ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اﮐﺮم(ص)، وﯾﺮان ﮐﺮدﻧﺪ. آﻧﺎن ﻗﺒﻮر اﺋﻤـﻪ ﺑﻘﯿـﻊ را ﺗﺨﺮﯾـﺐ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺿﺮﯾﺢ واﻗﻊ ﺑﺮ ﻗﺒﻮر اﯾﺸﺎن را ﺑﺮدﻧﺪ. ﻫﻤﭽﻨـﯿﻦ ﻗﺒـﺮ اﺑـﺮاﻫﯿﻢ، ﻓﺮزﻧـﺪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اﮐﺮم، ﻗﺒﺮ ام اﻟﺒﻨﯿﻦ و ﻗﺒﺮ ﻋﺒﺪاﻟﻠّ ﻪ، ﭘـﺪر ﭘﯿـﺎﻣﺒﺮ، و اﺳـﻤﺎﻋﯿﻞ، ﻓﺮزﻧﺪ اﻣﺎم ﺻـﺎدق و ... را ﺗﺨﺮﯾـﺐ ﮐﺮدﻧـﺪ.

 

۶. ﮐﺸﺘﺎر ﺣﺎﺟﯿﺎن

ﭘــﻨﺠﻢ ذی اﻟﺤﺠــﻪ ۱۴۰۷ ه.ق.2 ﻫــﺰاران ﻧﻔــﺮ از ﺣﺠــﺎج ﺑــﺎ ﻣﻠﯿّ ﺖﻫــﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺎس اﺣﺮام ﺑـﻪ ﺗـﻦ داﺷـﺘﻨﺪ، ﭘـﺲ از ﺧﻮاﻧـﺪن ﻧﻤـﺎز ﻋﺼﺮ، اﻗﺪام ﺑﻪ ﺑﺮﮔﺰاری راﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ ﺑﺮاﺋﺖ از ﻣﺸﺮﮐﺎن ﮐﺮدﻧﺪ. آنﻫﺎ ﺷـﻌﺎرﻫﺎی »اﻟﻠﻪ اﮐﺒﺮ« و »اﻟﻤﻮت ﻵﻣﺮﯾﮑﺎ« و »اﻟﻤﻮت ﻻﺳﺮاﺋﯿﻞ« و »ﯾﺎ اﯾﻬﺎ اﻟﻤﺴـﻠﻤﻮن اﺗﺤﺪوا اﺗﺤﺪوا« و »ﺗﺒﻌﯿﺪ اﻟﻤﺸﺮﮐﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﻼد اﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ« و »ﻟﻘـﺪ آن وﻗـﺖ اﻟﻨﻬﻮض ﯾﺎ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ« ﺳﺮ دادﻧﺪ. ﺑﺮﺧﯽ از راﻫﭙﯿﻤﺎﯾﺎن ﻣﺎﮐﺖﻫـﺎﯾﯽ از ﻗـﺪس را ﺑﺮ روی دﺳـﺖ ﺑﻠﻨـﺪ ﮐـﺮده ﺑﻮدﻧـﺪ. ﻧﯿﺮوﻫـﺎی اﻣﻨﯿﺘـﯽ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑـﺎ اﻧـﻮاع ﺳﻼحﻫﺎی ﮔﺮم و ﺳﺮد و ﮔﺎزﻫﺎی ﺳﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮدﻧـﺪ و ﺣـﺪود ۴۰۰ ﺣﺎﺟﯽ را ﮐﺸﺘﻨﺪ. اﯾﻦ روز ﺑﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻣﻌﺮوف ﺷﺪ.

۷. ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﺴﺎﺟﺪ و اﻣﺎﮐﻦ ﻣﻘﺪس

ﺗﺨﺮﯾـﺐ ﻣﺴــﺎﺟﺪ و اﻣــﺎﮐﻦ ﻣﻘــﺪس از ﺟﻤﻠــﻪ اﻗــﺪاﻣﺎت ﺟﻨﺎﯾﺖﮐﺎراﻧــﻪ وﻫﺎﺑﯿﺎن اﺳﺖ. ﻓﻘﻂ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺣﺠﺎز ﺑﯿﺶ از ۴۴ ﻣﺴﺠﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﻪ دﺳـﺖ وﻫﺎﺑﯿــﺎن ﺗﺨﺮﯾــﺐ ﺷــﺪ. ﻣﺤــﻞ وﻻدت ﭘﯿــﺎﻣﺒﺮ ، ﺧﺎﻧــﻪ ﺣﻀــﺮتﺧﺪﯾﺠﻪ ﻣﺤﻞ وﻻدت ﺣﻀﺮت ﻓﺎﻃﻤﻪ زﻫﺮا ..... وﻫﺎﺑﯿﺎن وﯾﺮان ﮐﺮدﻧـﺪ.

 

ﻓﺼﻞ دوم

ﺟﺮﯾﺎنﻫﺎی دروﻧﯽ وﻫﺎﺑﯿﺖ ص۷۱

در ﻃﻮل ﻫﺸﺘﺎد ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻓﺮﻗﻪ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺷﺎﻫﺪ روﯾﯿـﺪن ﺟﺮﯾـﺎنﻫـﺎی ﻓﮑﺮی و ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ در درون ﺧﻮد ﺑﻮده اﺳـﺖ. ﻣﻀـﺎوی اﻟﺮﺷـﯿﺪ در اﯾﻦﺑﺎره ﮔﻔﺘـﻪ اﺳـﺖ: »در ﺣـﺎﻟﯽ ﮐـﻪ ﺟﻬـﺎن از وﻫﺎﺑﯿـﺖ ﻣﯽﺗﺮﺳـﺪ ﺧـﻮد وﻫﺎﺑﯿﺖ ﻧﯿﺰ از ﺷﮑﺎفﻫﺎی درون ﭘﯿﺮاﯾﻪ ﻋﺎدی ﺧﻮد ﻫﺮاس دارد.

ﺗﻘﺎﺑﻞ اﺧﻮان ﺑﺎ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ

 ﻋﻘﺎﯾﺪ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺗﻨﺪ و اﻓﺮاﻃﯽ ﺑﻪﺗﺪرﯾﺞ راه اﺧﻮان را از ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺟﺪا ﮐﺮد ﺗﺎ آﻧﮑـﻪ در ﺳـﺎل ۱۳۴۴ ه.ق. / ۱۹۲۵ م. ﺳـﺮﮐﺮدﮔﺎن اﺧـﻮان ﻧﺎﻣـﻪای ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ و ﻣﺮاﺗﺐ ﮔﻼﯾﻪ و ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺧﻮد را ﺑـﺎ ﺑﺮﺧـﯽ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ واردﮐﺮدن اﺑﺰارﻫﺎ و ﺻـﻨﺎﯾﻊ ﻧﻮ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﻫﻮاﭘﯿﻤﺎ، ﺗﻠﻔﻦ، ﺗﻠﮕﺮاف، ﺑﯽﺳﯿﻢ ﺑﻪ ﺳـﺮزﻣﯿﻦ اﺳـﻼم، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﻣﺠﺎﻟﺴـﺖ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑـﺎ اروﭘﺎﯾﯽﻫـﺎ، ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﺑـﺎ ﺳـﮑﻮت ﻋﺒــﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ در ﻗﺒــﺎل ﺷــﯿﻌﯿﺎن اﺣﺴــﺎء و ﻗﻄﯿــﻒ از ﻣﻬﻢﺗــﺮﯾﻦ ﻣﺤﻮرﻫــﺎی اﻋﺘﺮاض اﺧﻮان ﺑﻮد.

در ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺎ اﺧﻮان ﺑـﻮد ﺗـﺎ اﯾﻨﮑـﻪ ﻓﯿﺼـﻞ اﻟـﺪوﯾﺶ و ﺑﺮﺧﯽ از رﻫﺒﺮان اﺧﻮان در ﺳﺎل ۱۹۳۰ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻣﺎت ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿـﺎ ﺗﺴـﻠﯿﻢ ﮐﺮدﻧﺪ و ﻣﻘﺎﻣﺎت اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﻢ آنﻫﺎ را در اﺧﺘﯿﺎر ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﻗﺮار دادﻧـﺪ و اﯾﻦﭼﻨﯿﻦ ﺟﺮﯾﺎن اﺧﻮاناﻟﺘﻮﺣﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن رﺳﯿﺪ.

وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی اﺧﻮان اﻟﺘﻮﺣﯿﺪ

وﯾﮋﮔﯽ اول: ﮐﺎﻓﺮ و ﻣﺸﺮک ﺧﻮاﻧﺪن ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن

اﺧﻮاناﻟﺘﻮﺣﯿﺪیﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻓﻘﻂ آﻧﺎن ﺳ ّﺮ و ﺣﻘﯿﻘﺖ دﯾﻦ را درﯾﺎﻓﺘﻪاﻧـﺪ2 و ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﻓﮑﺮی ﺧﻮﯾﺶ، اﻋﻢ از اﻫﻞ ﺳﻨّ ﺖ و ﺷﯿﻌﯿﺎن، را ﺧﺎرج از اﺳﻼم و ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ.3 ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس، رﯾﺨﺘﻦ ﺧﻮن و ﻏﺎرت اﻣـﻮال آﻧـﺎن را ﺣﻼل ﻣﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ و ﻓﻘﻂ ﺳﻼم ﻫﻤﺘﺎﯾﺎن اﺧﻮاﻧﯽ ﺧﻮد را ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽدادﻧـﺪ و از ﺧﻮردن ذﺑﯿﺤﻪ دﯾﮕﺮان ﺧﻮدداری ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، اﺧـﻮان ﻫﻨﮕـﺎم ﻓﺘﺢ ﻃﺎﺋﻒ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺳﺎﮐﻦ در ﻃﺎﺋﻒ رﺣـﻢ ﻧﮑﺮدﻧـﺪ؛ آﻧـﺎن ﺷﯿﺦ زواوی، ﻣﻔﺘﯽ ﺷﺎﻓﻌﯽﻣﺬﻫﺒﺎن و ﭘﺴﺮان ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪاﻟﻘﺎدر ﺷﯿﺒﯽ، ﺧـﺎدم ﮐﻌﺒﻪ، را ﮐﺸﺘﻨﺪ.

وﯾﮋﮔﯽ دوم: ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﺑﯽرﺣﻤﯽ

اﺧﻮاﻧﯽﻫــﺎ ﺑﺴــﯿﺎر ﺧﺸــﻦ و ﺑــﯽرﺣﻢ ﺑﻮدﻧﺪ. آﻧﺎن ﺣﺘﯽ ﺑـﻪ زﻧـﺎن و ﮐﻮدﮐـﺎن و اﺳــﺮا و ﭘﻨﺎﻫﻨــﺪﮔﺎن رﺣــﻢ ﻧﻤﯽﮐﺮدﻧــﺪ. در واﻗﻊ آﻧﺎن ﭘﯿﮏ ﻣﺮگ ﺑﻮدﻧﺪ.

وﯾﮋﮔﯽ ﺳﻮم: ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی روز

 اﺧــﻮان اﻟﺘﻮﺣﯿــﺪ ﻣﻌﺘﻘــﺪ ﺑــﻮد ﺻــﻨﺎﯾﻊ ﺟﺪﯾــﺪی ﻫﻤﭽﻮن ﺗﻠﮕﺮاف، ﺗﻠﻔﻦ، ﺑﯽﺳﯿﻢ، ﺑﺮق، ﺗﻠﻮﯾﺰﯾـﻮن، ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﻫﻮاﭘﯿﻤﺎ اﺑـﺰار ﺷـﯿﻄﺎناﻧﺪ و ﻧﺒﺎﯾـﺪ از آنﻫـﺎ ﺑﻬﺮه ﺑـﺮد.

وﯾﮋﮔﯽ ﭼﻬﺎرم: ﻟﺒﺎس و ﻇﺎﻫﺮ

در ﻇﺎﻫﺮ و ﻟﺒﺎس ﻫﻢ از دﯾﮕﺮان ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ ﺑﻮدﻧﺪ. ﭘﯿﺮاﻫﻨﺸﺎن ﻗﺪری ﮐﻮﺗـﺎهﺗﺮ از ﺳﺎﯾﺮ اﻓﺮاد ﺑﻮد. دﺳﺘﺎر ﺳﻔﯿﺪی ﺑﻪ ﺳـﺮ ﻣﯽﺑﺴـﺘﻨﺪ. رﯾﺶﻫﺎﯾﺸـﺎن را ﺑﻠﻨـﺪ ﻣﯽﮐﺮدﻧــﺪ و ﺳﺒﯿﻞﻫﺎﯾﺸــﺎن را ﻣﯽﺗﺮاﺷــﯿﺪﻧﺪ....... . در واﻗﻊ ﻣﯽﺗـﻮان ﮔﻔـﺖ داﻋﺸـﯽﻫﺎ از ﻧﺴﻞ اﺧﻮاناﻟﺘﻮﺣﯿﺪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺣﺮﮐﺖ ﺟﻬﯿﻤﺎن اﻟﻌﺘﯿﺒﯽ

 در ﺳــﺎل ۱۹۷۹ ﮔــﺮو ِه ﻣﺴــﻠﺤﯽ ﺑــﻪ رﻫﺒــﺮی ﺟﻬﯿﻤــﺎن اﻟﻌﺘﯿﺒــﯽ3 ﻋﻠﯿــﻪ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ آلﺳﻌﻮد ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﺎﺳـﺖ و ﺑـﻪ ﻣـﺪت ﻫﻔـﺪه روز ﻣﺴـﺠﺪاﻟﺤﺮام را اﺷــﻐﺎل ﮐــﺮد.4 از اﯾــﻦ ﮔــﺮوه ﺑــﺎ ﻧﺎمﻫــﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨــﺪ اﻻﺧــﻮان اﻟﺠــﺪد اﺧــﻮاناﻟﺘﻮﺣﯿــﺪیﻫــﺎی ﺟﺪﯾــﺪ(، ﺟﻬﯿﻤﺎﻧﯿــﻪ، ﺣﺮﮐــﺔ ﺟﻬﯿﻤــﺎن اﻟﻌﺘﯿﺒــﯽ، اﻟﺠﻤﺎﻋﺔ اﻟﺴﻠﻔﯿﺔ اﻟﻤﺤﺘﺴﺒﺔ ﯾـﺎد ﻣﯽﺷـﻮد. آﻏـﺎز اﯾـﻦ ﻓﻌﺎﻟﯿـﺖ را ﺑﺎﯾـﺪ ﺑـﺎ ﺣﻀﻮر اﻟﺒﺎﻧﯽ در داﻧﺸـﮕﺎه ﻣﺪﯾﻨـﻪ ﻣـﺮﺗﺒﻂ داﻧﺴـﺖ. در ﺳـﺎل ۱۹۶۱ ﺷـﯿﺦ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑﻦﺑﺎز از ﺷﯿﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﺎﺻﺮاﻟﺪﯾﻦ اﻟﺒﺎﻧﯽ ﺑـﺮای ﺗـﺪرﯾﺲ در اﯾـﻦ داﻧﺸﮕﺎه دﻋﻮت ﮐﺮد. ﺑﺎ ﺣﻀﻮر اﻟﺒﺎﻧﯽ روح ﺟﺪﯾﺪی در اﯾـﻦ ﮔـﺮوه دﻣﯿـﺪه  ﺷﺪ.

ﻧﻈـﺎم ﺳﻌﻮدی را ﺑﻪ دﻻﯾﻞ ذﯾﻞ ﻓﺎﻗﺪ ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ داﻧﺴﺖ:

۱. آلﺳﻌﻮد دﯾﻦ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﺳﯿﻠﻪای ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ اﻫﺪاف دﻧﯿـﻮی در ﺧﺪﻣﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.

. آلﺳﻌﻮد ﻗﺮﯾﺸﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ و ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻧﺪارﻧﺪ.

۳. ﺳﻠﻮک و دﺳﺘﻮرﻫﺎی آلﺳﻌﻮد ﺑﺎ اواﻣﺮ اﻟﻬﯽ در ﺗﻀﺎد اﺳﺖ. ﺟﻬﯿﻤــﺎن ﺑــﺮ ﻫﻤــﯿﻦ اﺳــﺎس از ﭘﯿــﺮواﻧﺶ ﺧﻮاﺳــﺖ اﮔــﺮ در ﻣــﺪارس، داﻧﺸﮕﺎهﻫﺎ ﯾﺎ ادارهﻫﺎی واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ آلﺳﻌﻮد اﺷﺘﻐﺎل ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﯾـﺎ ﮐﺎر دارﻧﺪ زودﺗﺮ اﻧﺼﺮاف دﻫﻨـﺪ. ﺟﻬﯿﻤـﺎن اﻟﻌﺘﯿﺒـﯽ آلﺳـﻌﻮد را ﻃـﺎﻏﻮت ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪ و ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ آﻧﺎن را ﻧﺎﻣﺸﺮوع ﻣﯽداﻧﺴﺖ.

در ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﻬﯿﻤﺎن اﻟﻌﺘﯿﺒﯽ در ۹ ژاﻧﻮﯾﻪ ۱۹۸۰ اﻋﺪام ﺷﺪ. ﮔﺮﭼـﻪ اﯾـﻦ ﻏﺎﺋﻠـﻪ ﻇﺎﻫﺮا ً ﺧﺎﺗﻤﻪ ﯾﺎﻓﺖ، اﻣﺎ روح ﻗﯿﺎم ﺟﻬﯿﻤﺎن، ﮐـﻪ اﻋﺘـﺮاض و ﺷـﻮرش ﻋﻠﯿـﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﻮد، ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪ و ﻣﺒﺪأ و ﻣﻨﺸﺄ ﭘﯿﺪاﯾﺶ ﺟﺮﯾﺎن ﺻﺤﻮه و ﺟﺮﯾـﺎنﻫـﺎی ﻣﻌﺎرض ﺑﺎ آلﺳﻌﻮد در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن شد.

ﺟﺮﯾﺎن ﺟﺎﻣﯿﺔ ﯾﺎ ﻋﺎﻟﻤﺎن درﺑﺎری

 ﻣﺮداد ۲ /۱۳۶۹ اوت ۱۹۹۰ ﻋﺮاق ﺑﻪ ﮐﻮﯾﺖ ﺣﻤﻠﻪ، و ﺑﺨﺸﯽ از ﺧـﺎک اﯾﻦ ﮐﺸﻮر را ﺗﺼﺮف ﮐﺮد. ﺣﻀﻮر ارﺗﺶ ﻋﺮاق در ﮐﻮﯾـﺖ، رﺋـﯿﺲﺟﻤﻬـﻮر آﻣﺮﯾﮑﺎ و ﭘﺎدﺷﺎه ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن را ﻧﮕﺮان ﮐﺮد. ﺑﻮشِ ﭘﺪر، ﻧﯿﺰ از ﺗﺴﻠﻂ ﻋـﺮاق ﺑـﺮ ﭼﺎهﻫﺎی ﻧﻔﺖ ﮐﻮﯾﺖ ﻧﮕﺮان ﺑﻮد. ﻣﻠﮏ ﻓﻬﺪ ﻫﻢ از ﺣﻀﻮر ارﺗﺶ ﺻـﺪام در ﻧﺰدﯾﮑﯽ ﻣﺮزﻫﺎی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن اﺣﺴﺎس ﺧﻄﺮ ﮐﺮد. آﻣﺮﯾﮑـﺎ ﺧﻮاﺳـﺘﺎر اﺳـﺘﻘﺮار ﭘﺎﯾﮕﺎهﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ در ﮐﺸـﻮر ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺷـﺪ.1 ﻓﻬـﺪ ﭘـﺬﯾﺮﻓﺖ و اﺟـﺎزه داد ﺳﻼح و ﺳﺮﺑﺎزان ﻏﯿﺮﻣﺴﻠﻤﺎن آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﭘﺎﯾﮕﺎه ﺗﺄﺳﯿﺲ ﮐﻨﻨﺪ.2 اﯾﻦ اﻗـﺪام آلﺳـﻌﻮد ﺑـﺎ ﻣﻮاﻓﻘـﺖ و ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﺟﻤﻌـﯽ از ﻋﻠﻤـﺎی وﻫـﺎﺑﯽ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪ. ﻫﯿﺌﺖ ﮐﺒﺎر ﻋﻠﻤـﺎ، و در رأس آﻧـﺎن ﺷـﯿﺦ ﻋﺒـﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ ﺑــﻦﺑــﺎز، درﺧﻮاﺳــﺖ ﮐﻤــﮏ از ﮐﻔــﺎر و ورود آﻧــﺎن ﺑــﻪ ﻋﺮﺑﺴــﺘﺎن را ﺟــﺎﯾﺰ داﻧﺴﺘﻨﺪ.3 ﻟﯿﺒﺮالﻫﺎی ﺳﻌﻮدی، ﻫﻤﭽﻮن ﻏﺎزی اﻟﻘﺼـﯿﺒﯽ، از اﯾـﻦ ﺗﺼـﻤﯿﻢ ﭘﺎدﺷﺎه دﻓﺎع ﮐﺮدﻧﺪ.4 اﻣﺎ ﮔﺮوﻫﯽ از ﻋﻠﻤﺎی وﻫﺎﺑﯽ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳـﻔﺮ اﻟﺤـﻮاﻟﯽ و ﺳﻠﻤﺎن اﻟﻌـﻮده و ﻋـﺎﺋﺾ اﻟﻘﺮﻧـﯽ، ﺑـﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﺑـﺎ اﯾـﻦ اﻗـﺪام آلﺳـﻌﻮد ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ.1 آﻧـﺎن در ﺧﻄﺒـﻪﻫﺎی ﻧﻤـﺎز ﺟﻤﻌـﻪ ﺑـﻪ اﻋﺘـﺮاض از اﯾـﻦ اﻗـﺪام آلﺳﻌﻮد ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ و ﻧﻮارﻫﺎی ﺻـﻮﺗﯽ ﺳﺨﻨﺎﻧﺸـﺎن در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﭘﺨـﺶ ﺷﺪ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﺷﯿﺦ ﻣﺤﻤﺪ اﻣﺎن ﺟﺎﻣﯽ ﺑﻪ دﻓﺎع ﺗﻤﺎمﻗﺪ از اﻗﺪام ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ و ﺳﺨﻨﺎن ﻣﻌﺘﺮﺿﺎن را ﺑﺎﻃﻞ و ﺑﯽاﺳﺎس ﺷﻤﺮد. اﯾﻦ اﻗـﺪام ﺷـﯿﺦ ﻣﺤﻤﺪ اﻣﺎن ﺟﺎﻣﯽ ﺑﺎ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺑﺮﺧﯽ از ﻋﻠﻤﺎ ﻫﻤﺮاه ﺷﺪ و اﻧـﺪﮐﯽ ﺑﻌـﺪ ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﺮﯾﺎن ﻓﮑﺮی ﺟﺎﻣﯿﻪ ﺷﻬﺮت ﯾﺎﻓﺖ.

ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﺟﺮﯾﺎن ﺟﺎﻣﯿـﻪ ﻋﺒﺎرتاﻧـﺪ از: رواﺑـﻂ ﻧﺰدﯾـﮏ ﺑـﺎ آلﺳﻌﻮد و دﻓﺎع ﺗﻤﺎمﻗﺪ از آنﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﻟﯽ اﻣﺮ، اﻋﺘﻘـﺎد ﺑـﻪ ﻣﺠـﺎزﻧﺒﻮدن ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ و ﺧـﺮوج ﻋﻠﯿـﻪ آلﺳـﻌﻮد؛ ﺗﮑﻔﯿـﺮ ﺳـﯿﺪ ﻗﻄـﺐ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﭘـﺪر ﺟﻤﺎﻋﺖﻫﺎی ﺟﺪﯾﺪ، ﮔﻤـﺮاه و ﺑـﺪﻋﺖﮔـﺬار ﺧﻮاﻧـﺪن ﻣﺒﻠﻐـﺎن و رﻫﺒـﺮان ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻧﻈﺎم آلﺳﻌﻮد.

ﺟﺮﯾﺎن ﻓﮑﺮی ﻣﺘﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ اﺧﻮاناﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ و ﺳﯿﺪ ﻗﻄﺐ ﺳــﺎلﻫــﺎی ۱۹۶۰م. ﺑــﻪ ﺑﻌــﺪ، ﺟﻤــﺎل ﻋﺒﺪاﻟﻨﺎﺻــﺮ ﺑــﻪ دﻧﺒــﺎل ﮔﺴــﺘﺮش

ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﻮد و اﺧﻮاناﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ و ﭘﯿـﺮواﻧﺶ ﻣـﺎﻧﻌﯽ ﺑـﺮ ﺳـﺮ راه ﺟﻤﺎل ﻋﺒﺪاﻟﻨﺎﺻﺮ ﺑﻮدﻧﺪ. دوﻟﺖﻫﺎی ﻣﺼـﺮ، ﺳـﻮرﯾﻪ و اردن ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺗﻔﮑـﺮ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﻋﺮﺑﯽ ﮔﺮدن ﻧﻬﺎده ﺑﻮدﻧﺪ در ﺧﻼل ﺳـﺎلﻫـﺎی ۱۹۶۶-۱۹۶۵ ﺣﺮﮐﺖ اﺧﻮاناﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ را ﺑﻪﺷﺪت ﺳﺮﮐﻮب ﮐﺮدﻧـﺪ.3 ﺑﺮﺧـﯽ از رﻫﺒـﺮان و اﻋﻀﺎی اﺧﻮاناﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ را اﻋﺪام و ﯾﺎ ﺑﺎزداﺷﺖ ﮐﺮدﻧـﺪ ﺑﺮﺧـﯽ ﻧﯿـﺰ ﺑـﺮای ﻓﺮار از ﻣﺠﺎزات در ﻓﮑﺮ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﻮدﻧﺪ. ﻣﻠﮏ ﻓﯿﺼـﻞ ﮐﻪ از ﮔﺴﺘﺮش ﺗﻔﮑـﺮ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴـﻢ ﻋﺮﺑـﯽ ﺑـﻪ رﻫﺒـﺮی ﺟﻤـﺎل ﻋﺒﺪاﻟﻨﺎﺻـﺮ وﺣﺸﺖ داﺷﺖ، از ورود رﻫﺒﺮان اﺧﻮان ﺑﻪ ﮐﺸﻮرش اﺳﺘﻘﺒﺎل ﮐﺮد؛4 ﭼﺮا ﮐـﻪ رﻫﺒﺮان اﺧﻮان ﺗﻮان ﺗﻘﺎﺑﻞ و روﯾﺎروﯾﯽ ﻓﮑﺮی ﺑﺎ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﻤﺎل ﻋﺒﺪاﻟﻨﺎﺻﺮ را داﺷﺘﻨﺪ و ﺣﻀﻮر ﻓﻌﺎل آﻧﺎن در ﺳﻌﻮدی ﻣﺎﻧﻊ از اﻧﺘﺸﺎر ﺗﻔﮑﺮ ﭘﺎنﻋﺮﺑﯿﺴﻢ در ﻣﯿﺎن ﺟﻮاﻧﺎن ﺳﻌﻮدیﺗﺒﺎر ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. اﯾﻦ ﻣﺴـﺎﻟﻪ ﻣﻮﺟـﺐ ﺷـﺪ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑﺮﺧﯽ از رﻫﺒﺮان و اﻋﻀﺎی اﺧﻮاناﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﻨﺎع ﺧﻠﯿﻞ اﻟﻘﻄـﺎن، ﺷﯿﺦ ﻋﺸﻤﺎوی ﺳﻠﯿﻤﺎن، ﻣﺼﻄﻔﯽ اﻟﻌﺎﻟﻢ، ﻋﺒﺪاﻟﻌﻈﯿﻢ ﻟﻘﻤﺔ، ﻣﺤﻤﺪ ﺳـﺮور ﺑﻦ ﻧﺎﯾﻒ زﯾﻦ اﻟﻌﺎﺑـﺪﯾﻦ، ﻣﺤﻤـﺪ ﻗﻄـﺐ و ﻣﺤﻤـﺪ اﻟﻐﺰاﻟـﯽ1 را ﺑـﻪ ﮔﺮﻣـﯽ ﺑﭙﺬﯾﺮد. ورود اﺳﻼم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن و ﭘﯿﺪاﯾﺶ ﺟﺮﯾﺎن ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﺨﺎﻟﻒ آل ﺳﻌﻮد از ﺟﻤﻠﻪ آﺛﺎر ﺣﻀﻮر رﻫﺒﺮان اﺧﻮان در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑـﻮد. ﻣﻬـﺎﺟﺮان اﺧﻮاﻧﯽ ﻣﻮاﺿﻊ ﺿﺪ ﻏﺮﺑﯽ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﻤﯿﻦ اﻣﺮ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ دﯾﺪﮔﺎه وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﻃﺮد ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﻏﯿﺮ وﻫﺎﺑﯽ ﮐﻤﯽ ﺗﻌﺪﯾﻞ ﯾﺎﻓﺘـﻪ و ﺟـﺎی ﺧـﻮد را ﺑـﻪ دﯾﺪﮔﺎه ﺿﺪ ﻏﺮﺑﯽ ﺑﺪﻫﺪ.

اﻟﻒ. ﺟﺮﯾﺎن ﻗﻄﺒﯿﻪ: ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻄﺐ ﯾﮑﯽ از رﻫﺒـﺮان ﺟﺮﯾـﺎن ﻣﺘﻤﺎﯾـﻞ ﺑـﻪ اﺧﻮان اﻟﻤﺴـﻠﻤﯿﻦ در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن اﺳﺖ. وی ﺑﺮادر ﺳﯿﺪ ﻗﻄﺐ اﺳﺖ. ﺳﯿﺪ ﻗﻄﺐ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬارﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮد ﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻄﺐ ﺑﻮد.4 ﺑﻪ اﺗﻬﺎم ﺗﺠﺪﯾﺪ ﭼﺎپ ﮐﺘﺎبﻫﺎی ﺑـﺮادرش »ﺳﯿﺪ ﻗﻄﺐ« از ﮐﺎر در وزارت ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺼﺮ ﻋﺰل ﺷﺪ و ﺳﻪ ﺳـﺎل و اﻧـﺪی را در زﻧﺪان ﻗﺎﻫﺮه ﺳﺮ ﮐﺮد. ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻄﺐ ﭘﺲ از رﻫﺎﯾﯽ از ﺑﻨﺪ، ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن رﻓﺖ. ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۵۰ ﺳﺎل در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮد ﺗﺎ آﻧﮑﻪ ۱۴ آورﯾﻞ ۲۰۱۴ م. در ﻣﮑﻪ درﮔﺬﺷﺖ. در ﻃـﻮل ﻣـﺪت اﻗـﺎﻣﺘﺶ در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑـﻪ ﺗـﺄﻟﯿﻒ، ﺗﺪرﯾﺲ و ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪﻫﺎی داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن داﻧﺸﮑﺪه ﺣﻘـﻮق داﻧﺸـﮕﺎه اماﻟﻘﺮی )ﻣﮑﻪ( و داﻧﺸﮕﺎه ﻣﻠﮏ ﻋﺒﺪاﻟﻌﺰﯾﺰ )ﺟﺪه( ﭘﺮداﺧـﺖ.1 ﺷﺨﺼـﯿﺖ ﻋﻠﻤﯽ، ﻗﻠﻢ ادﯾﺒﺎﻧﻪ، و ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎی ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻄﺐ در داﻧﺸﮕﺎهﻫﺎی ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ وی ﻣﺪرﺳﻪ و ﺟﺮﯾﺎن ﻓﮑﺮی ﺧﺎﺻـﯽ را ﭘﺪﯾـﺪ آورد ﮐـﻪ ﺑﯿﺸـﺘﺮ ﭘﯿﺮوان آن داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن ﺳﻌﻮدی ﺑﻮدﻧـﺪ.

ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻄﺐ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد ﻏﺮب و ﻇﺎﻫﺮ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪه ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب ﺑﺰرگﺗـﺮﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪای اﺳﺖ ﮐﻪ اﻣﺮوزه ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑﺪان ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪهاﻧﺪ.3 ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻏﺮﺑﯽ ﯾﮑــﯽ از ﺟﻠﻮهﻫــﺎی اﯾــﻦ ﻓﺘﻨــﻪ اﺳــﺖ. ﻋﻠــﻮم اﻧﺴــﺎﻧﯽ اﺳــﻼﻣﯽ و ﻏﺮﺑــﯽ ﺗﻔﺎوتﻫﺎی رﯾﺸﻪای ﺑﺎ ﻫﻢ دارﻧﺪ. ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ در ﻏﺮب در ﻓﻀﺎی دﺷﻤﻨﯽ ﺑﺎ دﯾﻦ رﺷﺪ ﮐﺮد. ﻏﺮﺑﯽﻫﺎ اﻧﺴﺎن را ﻣﺮﺟﻊ و ﻣﺤﻮر ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﯽداﻧﻨﺪ ﻧﻪ ﺧﺪا. آﻧﺎن ﻧﻈﺮﯾﻪ داروﯾﻦ درﺑﺎره ﺣﯿﻮانﺑﻮدن اﻧﺴﺎن را ﺑﻪ ﻋﻨـﻮان ﯾـﮏ اﺻـﻞ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﺪ و ﮔﻔﺘﻨﺪ اﻧﺴﺎن ﺣﯿﻮان ﺗﮑﺎﻣﻞﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اﯾـﻦ ﻓﮑـﺮ ﻣﺒﻨـﺎی ﻋﻠـﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻏﺮب ﺷﺪ و در روانﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺗﺮﺑﯿﺖ، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، اﻗﺘﺼـﺎد و  رﯾﺸﻪ دواﻧﺪ. ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن اﯾﻦ ﻋﻠﻮم ﻏﺮﺑﯽ را ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﻋﻠـﻮم اﻧﺴـﺎﻧﯽ  ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎ و ﻣﺪارس ﺧﻮد راه دادﻧـﺪ و ﮔﻤـﺎن ﮐﺮدﻧـﺪ اﯾـﻦ دﺳـﺘﻪ از ﻋﻠـﻮم ﻮاﻓﻖ ﺑﺎ دﯾﻦ آنﻫﺎ اﺳﺖ. ﺣﺎل آﻧﮑﻪ ﻗﺮآن ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ اﻧﺴﺎن ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺧـﺪا ﺑـﺮ روی زﻣﯿﻦ اﺳﺖ و اﻧﺴﺎن اﻧﺴﺎن اﺳﺖ ﻧﻪ ﺣﯿﻮان. اﻣﺎ اﮐﻨﻮن وﻗﺖ آن رﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد را از ﺑﻨﺪ اﯾﻦ دﺳﺘﻪ از ﻋﻠﻮم رﻫﺎ ﮐﻨﯿﻢ.

ب. ﺟﺮﯾﺎن ﺳﺮورﯾﻪ

 ﺳﺮورﯾﻪ ﯾﮑﯽ از ﺟﺮﯾﺎنﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻣﯿﺎن وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن روﯾﯿﺪه و ﭘﯿﺮوان و ﭘﺎﯾﮕﺎهﻫـﺎی ﻓﺮاواﻧـﯽ در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن و ﮐﺸـﻮرﻫﺎی ﻋﺮﺑـﯽ دارد. ﻣﺤﻤﺪ ﺳﺮور ﺑﻦ ﻧﺎﯾﻒ زﯾﻦ اﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ ﭘﺎﯾﻪﮔـﺬار اﯾـﻦ ﺟﺮﯾـﺎن ﻓﮑـﺮی اﺳﺖ. وی در ﺳﺎل ۱۹۳۸ در ﺣﻮران ﺳـﻮرﯾﻪ ﻣﺘﻮﻟـﺪ ﺷـﺪ و ﺑـﻪ ﻋﻀـﻮﯾﺖ اﺧﻮان اﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ دﻣﺸﻖ درآﻣﺪ.

ﻣﺤﻤـﺪ ﺳـﺮور ﻧﻘـﺶ ﻣﻬﻤـﯽ در ﻓﺮﺳـﺘﺎدن ﺠﺎﻫﺪان ﺑﺮای ﺣﻀﻮر در اﻓﻐﺎﻧﺴـﺘﺎن داﺷـﺖ. ﺳـﺮوریﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘـﺪ ﺑﻮدﻧـﺪ ﺳﻠﻔﯽﻫﺎی وﻫﺎﺑﯽ در ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺎﮐﻦ و ﻏﯿﺮﻓﻌﺎل اﻧﺪ. اﻓﮑﺎر ﺳﺮوریﻫﺎ و ﻗﻄﺒﯽﻫﺎ و ﺳﻠﻔﯽﻫﺎی ﺟﻬﺎدی ﺑﺴﯿﺎر ﺑـﻪ ﻫـﻢ ﻧﺰدﯾـﮏ اﺳﺖ. ﭘﺬﯾﺮش اﻓﮑﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺟﻬﺎدی ﺳﯿﺪ ﻗﻄﺐ از ﺳـﻮی ﺳـﺮوریﻫﺎ و ﺟﻬﺎدیﻫﺎ، ﻋﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﻗﺮاﺑﺖ و ﻧﺰدﯾﮑـﯽ در ﺑﺎورﻫـﺎ اﺳـﺖ. ﺑﯿﺸـﺘﺮ رﻫﺒـﺮان ﺳﺮورﯾﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﯿﻂ و ﻓﻀﺎی ﻓﮑﺮی ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ ﺳﺨﻦ و ﻗﻠـﻢ در ﺻﺪد ﻣﺒﺎرزه ﺑـﺎ ﺗﺸـﯿﻊ و ﺳﮑﻮﻻرﯾﺴـﻢ ﺑﻮدهاﻧـﺪ. ﺳـﺮوریﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧـﺪ وﻻﯾﺖ از آن ﻋﻠﻤﺎ و ﻓﻘﻬﺎ اﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن. در دوره ﻧﺨﺴﺖ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﻧﯿـﺰ اﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮد. زﯾﺮا ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻌﻮد ﺑﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒـﺪاﻟﻮﻫﺎب ﺑﯿﻌـﺖ ﮐـﺮد، اﻣﺎ ﻋﮑﺲ اﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ اﺗﻔﺎق ﻧﯿﻔﺘﺎد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، او در ﺻﺪر ﺑـﻮد و ﻣﺤﻤـﺪ ﺑـﻦ ﺳﻌﻮد در ذﯾﻞ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻮﻫﺎب ﻗﺮار داﺷﺖ. اﻣﺮوز ﻧﯿﺰ ﻓﻘﻬـﺎ ﺑﺎﯾـﺪ در ﺻﺪر ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن در ذﯾﻞ.

وﻫﺎﺑﯿﺎن ﭼﻨﺪ ﺗﻔﺎوت اﺳﺎﺳﯽ ﺑﺎ ﺳﺮورﯾﻪ دارﻧﺪ. وﻫﺎﺑﯿـﺎن ﻫﻤـﻮاره ﭘﯿـﺮو و ﭘﺸﺘﯿﺒﺎن ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ آلﺳﻌﻮد ﺑﻮدهاﻧﺪ و ﻫﯿﭻﮔﺎه درﺻﺪد ﻣﻌﺎرﺿﻪ و ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ آلﺳﻌﻮد ﺑﺮﻧﯿﺎﻣﺪهاﻧﺪ. در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑـﺮوز ﺑﺮﺧـﯽ ﺣـﻮادث ﻣﻮﺟـﺐ ﺷـﺪ ﺳﺮوریﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﻧﻈﺎم ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑﺮﺧﯿﺰﻧـﺪ. ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن در ﺳﺎل ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر دﻓﻊ ﺣﻤﻠﻪ اﺣﺘﻤـﺎﻟﯽ ﺻـﺪام، ﺑـﻪ ﻧﯿﺮوﻫـﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺟﺎزه ورود ﺑﻪ ﮐﺸﻮرش را داد. ﺑﺴﯿﺎری از ﻋﻠﻤـﺎی ﺳـﺮوری از ﺟﻤﻠﻪ ﺳﻠﻤﺎن اﻟﻌﻮده، ﻋﺎﺋﺾ اﻟﻘﺮﻧﯽ، ﺳﻔﺮ اﻟﺤﻮاﻟﯽ، ﻧﺎﺻﺮ اﻟﻌﻤﺮ ﺑﻪ اﯾﻦ اﻗﺪام اﻋﺘﺮاض ﮐﺮدﻧﺪ آﻧﺎن ﻓﺴﺎد ﮔﺴـﺘﺮده  و ﺷـﯿﻮه زﻧـﺪﮔﯽ ﻏﯿـﺮ اﺳـﻼﻣﯽ آلﺳﻌﻮد را ﻣﻮرد ﭘﺮﺳﺶ ﻗﺮار دادﻧﺪ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎ آﻧﮑـﻪ ﭘﺎدﺷـﺎﻫﯽ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن از ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ و ﺑﻮدﺟﻪ دﻓﺎﻋﯽ ﻓﺮاواﻧﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ ﭼـﺮا ﻗـﺎدر ﺑـﻪ دﻓــﺎع از ﺧــﻮد در ﺑﺮاﺑــﺮ ﺻــﺪام ﻧﯿﺴــﺖ؟1 ﺳــﺮوریﻫﺎ وﻫﺎﺑﯿــﺎن را اﻓــﺮادی ﻗﺸﺮیﻧﮕﺮ و ﻇـﺎﻫﺮﺑﯿﻦ ﺧﻄـﺎب ﻣﯽﮐﻨﻨـﺪ در ﻋـﻮض ﺑﺎورﻫـﺎی ﺟﻬـﺎدی و ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺳﺮوریﻫﺎ ﺧﺸﻢ ﻋﺎﻟﻤﺎن وﻫﺎﺑﯽ را ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺖ. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻣﯽﮔﻮﯾﻨـﺪ ﺷﯿﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﺳﺮور ﺑﺎ ﮐﺘﺐ ﺗﻮﺣﯿﺪ دﺷﻤﻦ اﺳﺖ. ﺳﺮوریﻫﺎ، در ﻋﯿﻦ اﻧﺘﻘﺎد ﺑﻪ وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑﻪ اﺧﻮان ﻫﻢ اﻧﺘﻘﺎد دارﻧﺪ. آﻧﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ رﻓﺘﺎر اﺧﻮاناﻟﻤﺴـﻠﻤﯿﻦ در ﺑﺮﺧﯽ اﻣﻮر ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺬﯾﺮش دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ ﻏﺮﺑﯽ، ﺣﺰﺑﯽﮔﺮی، ﻣﺴـﺌﻠﻪ زن، و ﻣﺴـﺎﺋﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺑﺎ ﺗﺴﺎﻫﻞ و ﻋﻘﺐﻧﺸﯿﻨﯽ از ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎ ﻫﻤﺮاه ﺑﻮده  و اﯾﻦﮔﻮﻧﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪﺷﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﺤﻤﺪ ﺳﺮور ﻫﯿﭻﮔﺎه ﻋﻨﻮان ﺳﺮورﯾﻪ را ﻧﭙﺴﻨﺪﯾﺪ و ﻫﻤﻮاره از ﮔﺮوه ﺧـﻮد ﺑﺎ ﻋﻨﻮان »ﺗﯿﺎر ﺻﺤﻮی« )ﺟﺮﯾﺎن ﺑﯿﺪاری(، »اﻟﺴﻠﻔﯿﺔ اﻻﺻﻼﺣﯿﺔ« )ﺳـﻠﻔﯿﻪ اﺻﻼحﮔﺮا( و »اﻟﺤﺮﮐﯿﺔ« ﯾﺎد ﻣﯽﮐـﺮد. وی اﮐﻨـﻮن در اردن ﺳـﺎﮐﻦ اﺳـﺖ.

اﻟﺒﺎﻧﯿﻪ ﯾﺎ اﻫﻞ ﺣﺪﯾﺚ ﺟﺪﯾﺪ

ﻣﺤﻤﺪ ﻧﺎﺻﺮاﻟﺪﯾﻦ اﻟﺒﺎﻧﯽ در ۱۳۳۲ ه.ق. / ۱۹۱۴ م. در ﺷﻬﺮ اﺷـﻘﻮدره ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ آﻟﺒﺎﻧﯽ، ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ. ﭘـﺪرش ﺷـﯿﺦ ﻧـﻮح ﻧﺠـﺎﺗﯽ ﯾﮑـﯽ از ﻋﻠﻤـﺎی ﺳﺮﺷﻨﺎس آﻟﺒﺎﻧﯽ ﺑﻮد و از ﻓﻘﻪ ﺣﻨﻔـﯽ ﭘﯿـﺮوی ﻣﯽﮐـﺮد. ﺳـﺎل ۱۳۴۱ ه.ق. / م. ﭘﺲ از ﺗﺴﻠﻂﯾﺎﻓﺘﻦ ﻣﻠﮏ اﺣﻤﺪ زوﻏﻮ ﺑﺮ ﮐﺸﻮر اﻟﺒﺎﻧﯽ، ﺷﯿﺦ ﻧﻮح ﻧﺠﺎﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮادهاش ﺑﻪ ﺷﺎم ﻫﺠﺮت ﮐﺮد. ﺣﻀﻮر اﻟﺒﺎﻧﯽ در ﺷﺎم و ﺷـﺮﮐﺖ در دروس ﺷﯿﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻬﺠﺔ اﻟﺒﯿﻄﺎر و آﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﻣﺠﻠـﻪ اﻟﻤﻨـﺎر زﻣﯿﻨﻪﺳـﺎز آﺷﻨﺎﯾﯽ وی ﺑﺎ وﻫﺎﺑﯿﺖ و ﮔﺮاﯾﺶ ﺑﻪ آن ﺷﺪ. اﻟﺒﺎﻧﯽ از ﻫﯿﭻ ﯾـﮏ از ﻣـﺬاﻫﺐ ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧﻪ ﻓﻘﻬﯽ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻧﻤﯽﮐﺮد. او ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻗﺮآن و رواﯾﺎت ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﯽﮐﺮد و ﺑﻪ رواﯾﺎت اﻫﺘﻤﺎم ﺑﺴﯿﺎر داﺷﺖ. اﯾﻦ روﯾﮑﺮد اﻟﺒﺎﻧﯽ، ﻣﺪرﺳـﻪ ﺟﺪﯾـﺪی ﺑـﻪ ﻧﺎم ﻣﺪرﺳﻪ اﻫﻞ ﺣﺪﯾﺚ را در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﭘﺪﯾﺪ آورد.

اﻟﺒـﺎﻧﯽ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ دﻋﻮت ﺑﻦﺑﺎز ﺑﺮای ﺗﺪرﯾﺲ ﻋﻠﻮم ﺣﺪﯾﺚ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻗﺪم ﮔﺬاﺷـﺖ و ﺳﻪ ﺳﺎل در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺗـﺪرﯾﺲ ﮐـﺮد. ﻃـﻼب و داﻧﺸـﺠﻮﯾﺎن ﺑﺴـﯿﺎری ﻣﺠﺬوب آرا و روش اﻟﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧـﺪ. اﻟﺒـﺎﻧﯽ ﺑـﺎ دﯾـﺪن ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻋﻠﻤـﯽ وﻫﺎﺑﯿـﺎن ﻟـﺐ ﺑـﻪ اﻧﺘﻘـﺎد ﮔﺸـﻮد. او ﻣﻌﺘﻘـﺪ ﺑـﻮد ﻣﺤﻤـﺪ ﺑـﻦ ﻋﺒــﺪاﻟﻮﻫﺎب ﺳﻠﻔﯽاﻟﻌﻘﯿﺪه و ﻣﻘﻠﺪ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﻮده اﺳﺖ.2 ﻋﺎﻟﻤﺎن وﻫﺎﺑﯽ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﻧﯿﺰ ﻓﻘﻂ در ﻣﻘﺎم ﺑﺤﺚﻫﺎی اﻋﺘﻘﺎدی ﭘﯿﺮو ﺳﻠﻒ ﺻﺎﻟﺢاﻧﺪ، اﻣﺎ در ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻓﻘﻬﯽ ﻣﻘﻠﺪ و ﭘﯿﺮو ﻣﺬﻫﺐ ﺣﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴـﺘﻨﺪ.3 ﺑـﺮ ﻫﻤـﯿﻦ اﺳـﺎس، اﻟﺒـﺎﻧﯽ در ﭘﯿﺮوی از ﺳﻠﻒ، ﺧﻮدش را ﺑﺮﺗﺮ و ﺻﺎدقﺗﺮ از ﻋﺎﻟﻤﺎن وﻫﺎﺑﯽ ﻣﯽداﻧﺴﺖ و ﺧﻮاﺳﺘﺎر اﺻﻼح و ﺑﺎزﻧﮕﺮی در وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺑﻮد. از ﻧﮕـﺎه اﻟﺒـﺎﻧﯽ، ﻣﺤـﻮر اﯾـﻦ ﺑﺎزﻧﮕﺮی ﺑﺎﯾﺪ اﺣﺎدﯾﺚ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺑﺮﺧﯽ از ﻓﺘﺎوای ﺧﺎص اﻟﺒﺎﻧﯽ ﺑﯿﺎن ﻣﯽﺷﻮد:

 ۱. اﻟﺒﺎﻧﯽ در ﮐﺘﺎب ﺣﺠﺎب اﻟﻤﺮاة اﻟﻤﺴﻠﻤﺔ ﮔﻔﺖ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪن ﺻـﻮرت ﺑـﺮ زﻧﺎن ﻻزم ﻧﯿﺴﺖ؛ ﭼﺮاﮐﻪ ﺻﻮرت ﻋﻮرت ﺑـﻪ ﺷـﻤﺎر ﻧﻤﯽآﯾـﺪ. اﯾـﻦ ﻓﺘـﻮا ﺑـﺎ ﻓﺘﻮای اﺣﻤﺪ ﺣﻨﺒﻞ و ﻋﻠﻤﺎی وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺳﺎزﮔﺎر ﻧﺒﻮد. ﮐﺘﺎب ﺻﻔﺔ ﺻﻼة اﻟﻨﺒﯽ ﻧﯿﺰ ﺣﺎوی دﺳﺘﻪای از ﻓﺘﺎوای ﻓﻘﻬﯽ اﻟﺒﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ آرای ﻓﻘﻬـﯽ وﻫﺎﺑﯿـﺎن در ﺗﻌﺎرض اﺳﺖ.

۲. روزهﮔﺮﻓﺘﻦ در روزﻫﺎی ﺷﻨﺒﻪ ﺣـﺮام اﺳـﺖ، ﻣﮕـﺮ آﻧﮑـﻪ روزه واﺟـﺐ ﺑﺎﺷﺪ.

۳. اﺳﺘﻌﻤﺎل آوﯾﺰﻫﺎی ﻃﻼ ﺑﺮای زﻧﺎن ﺣﺮام اﺳﺖ.

ﺑﺮﺧﯽ از ﺣﺮﮐﺖﻫﺎ و اﺣﺰاب ﻣﻌﺎرض ﺑﺎ آلﺳﻌﻮد

اﻟﻒ. اﻟﻌﺮﯾﻀﺔ اﻟﻤﺪﻧﯿﺔ: ۷۲ ﻧﻔﺮ از ﺗﺤﺼﯿﻞﮐﺮدهﻫﺎی ﺳﻌﻮدی در دﺳـﺎﻣﺒﺮ ۱۹۹۰ م. ﻧﺎﻣـﻪای ﺑـﻪ ﻣﻠﮏ ﻓﻬﺪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ. اﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﻧﺎم »اﻟﻌﺮﯾﻀﺔ اﻟﻤﺪﻧﯿﺔ« ﺷـﻬﺮت ﯾﺎﻓـﺖ.

ب. ﺧﻄﺎب اﻟﻤﻄﺎﻟﺐ

 »ﺧﻄﺎب اﻟﻤﻄﺎﻟﺐ« ﻧﺎم دوﻣﯿﻦ ﻧﺎﻣﻪای اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑـﺎ اﻣﻀـﺎی ۴۰۰ ﻧﻔـﺮ از ﻋﻠﻤﺎی وﻫﺎﺑﯽ ﺳﻌﻮدی از ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻦﺑﺎز ﻫﻤﺮاه ﺑﻮد. اﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺷﻮال ۱۴۱۱ ه.ق.  ﻣﯽ ۱۹۹۱ م.، ﺷﺶ ﻣﺎه ﭘﺲ از »اﻟﻌﺮﯾﻀﺔ اﻟﻤﺪﻧﯿﺔ« ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﻓﻬـﺪ ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺷﺪ. ﻣﺘﻦ آن را ﺑﺎ اﺳﻠﻮﺑﯽ ﻧﻮ و ﺑﻪ ﺻﻮرت رﺳﺎﻟﻪای ﺷﺨﺼﯽ ﭘﻨﺠـﺎه و دو ﺗـﻦ از داﻧﺸــﻤﻨﺪان ﺳــﻌﻮدی ﻧﮕﺎﺷــﺘﻨﺪ.2 ﻋﺒﺪاﻟﻠــﻪ ﺗــﻮﯾﺠﺮی ﻧﻘﺸــﯽ ﻣﺤــﻮری در ﻧﮕﺎرش اﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ داﺷﺖ.3 ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن اﯾـﻦ ﻧﺎﻣـﻪ ﺧﻮاﺳـﺘﺎر اﺻـﻼح ﻫـﺮ ﭼـﻪ ﺳﺮﯾﻊﺗﺮ دوازده ﻣﻮرد در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑﻮدﻧـﺪ.

ج. ﻣﺬﮐﺮة اﻟﻨﺼﯿﺤﺔ

ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ۱۹۹۲ ﺻﺪ و ﭼﻬﺎر ﺗﻦ از ﻋﻠﻤﺎ و ﻓﻌﺎﻻن ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ ﺳـﻌﻮدی در ﻧﺎﻣﻪای ۴۵ ﺻﻔﺤﻪای ﺑﻪ ﭘﺎدﺷﺎه ﻓﻬﺪ ﻧﺎرﺿـﺎﯾﺘﯽ ﺧـﻮد را از ﺑﺮﺧـﯽ ﻣﺴـﺎﺋﻞ ﺑﯿﺎن ﮐﺮدﻧﺪ و ﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺗﻐﯿﯿﺮاﺗـﯽ ﺷـﺪﻧﺪ.

ﻟﺠﻨﺔ اﻟﺪﻓﺎع ﻋﻦ اﻟﺤﻘﻮق اﻟﺸﺮﻋﯿﺔ ﺟﻤﻌﯽ از ﻓﻌﺎﻻن ﺟﺮﯾﺎن ﺻﺤﻮه4 در ﺗـﺎرﯾﺦ ۱۹۹۳/۵/۳ ﺑـﺮای دﻓـﺎع از ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺷـﻬﺮوﻧﺪان ﺳـﻌﻮدی ﻟﺠﻨـﻪای ﺑـﺎ ﻧـﺎم »ﻟﺠﻨـﺔ اﻟـﺪﻓﺎع ﻋـﻦ اﻟﺤﻘﻮق اﻟﺸﺮﻋﯿﺔ« ﺗﺄﺳﯿﺲ ﮐﺮدﻧﺪ. آﻧﺎن ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﻣﺒـﺎرزات ﺧـﻮد را در ﭘﻮﺷــﺶ و ﭼــﺎرﭼﻮب ﺣﻘــﻮق ﺑﺸــﺮ اداﻣــﻪ دﻫﻨــﺪ.

اﻟﻘﺎﻋﺪه ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن

 اﺷﻐﺎل اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﻧﯿﺮوﻫﺎی ﺷﻮروی، ﻋﺰم ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن را ﺑﺮای آزادﺳﺎزی اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ از ﭼﻨﮕﺎل اﺷﻐﺎﻟﮕﺮان ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨـﺖ. دوﻟـﺖ، ﻣﻔﺘﯿﺎن و اﺋﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺳﻌﻮدی، ﺑﻪ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣـﺎﻟﯽ و ﻣﻌﻨـﻮی از ﻣﺠﺎﻫـﺪان ﻋﺮب و اﻓﻐﺎﻧﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ. ﺑﻦﺑﺎز ﺑﻪ وﺟﻮب ﺟﻬـﺎد ﻋﻠﯿـﻪ ﺷـﻮروی ﻓﺘـﻮا داد. اﺳﺎﻣﻪ ﺑﻦ ﻻدن در ۱۹۸۲ ﺑﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺳﻔﺮ ﮐﺮد. او ﻫﺰاران ﺳﻌﻮدی را ﺑﺮای ﺷﺮﮐﺖ در ﺟﻬﺎد اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺖ و ﺑﺮ اﺳﺎس ﺑﺮﺧﯽ از آﻣﺎرﻫﺎ ﺑﯿﺶ از ۴۵ ﻫﺰار رزﻣﻨﺪه ﺳﻌﻮدی1 ﺑﺎ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت رﺳـﻤﯽ ﺑـﻪ ﺻـﻒ ﻣﺒـﺎرزان اﻓﻐـﺎﻧﯽ ﭘﯿﻮﺳﺘﻨﺪ. ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﭼﻨﺪﻣﺮﺣﻠﻪای ﻣﺒﺎرزان ﺳﻌﻮدی از اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن، ﻓﺴـﺎد آلﺳﻌﻮد و وﺟﻮد ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎی ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ آلﺳﻌﻮد ﻫﻤﮕﯽ ﻣﻮﺟـﺐ روﯾـﺶ و ﮔﺴﺘﺮش اﻟﻘﺎﻋﺪه در ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺷﺪ. ﺗﻮﺿـﯿﺢ آﻧﮑـﻪ در ﻣﺮﺣﻠـﻪ ﻧﺨﺴـﺖ، در ﺳﺎل ۱۹۸۹ ﺷﻮروی از اﻓﻐﺎﻧﺴـﺘﺎن ﻋﻘﺐﻧﺸـﯿﻨﯽ ﮐـﺮد و ﮔﺮوﻫـﯽ از ﻣﺒـﺎرزان ﺳﻌﻮدی ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن ﺑﺎزﮔﺸـﺘﻨﺪ. در ﻣﺮﺣﻠـﻪ ﺑﻌـﺪ، در ﺳـﺎل ۲۰۰۱ ﮔﺮوﻫﯽ از ﻣﺒﺎرزان ﺳﻌﻮدی ﺑﺮای رﻫﺎﯾﯽ از ﺑﻤﺒﺎران آﻣﺮﯾﮑـﺎ در اﻓﻐﺎﻧﺴـﺘﺎن ﺑـﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﺎزﮔﺸﺘﻨﺪ.3 در ﺧﻼل ﺳـﺎلﻫﺎی ۱۹۹۳ ﺗـﺎ ۱۹۹۸ ﺣـﺪود دوﯾﺴـﺖ ﻧﻔﺮ از ﻋﻠﻤﺎی ﺳﻌﻮدی ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑـﺎ ﺣﻀـﻮر آﻣﺮﯾﮑـﺎ در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن و ﻓﺴﺎد ﺧﺎﻧﺪان ﺳﻌﻮدی و اﻋﻼم ﺟﻬﺎد زﻧـﺪاﻧﯽ ﺷـﺪﻧﺪ. آﻧـﺎن در زﻧـﺪان اﻧـﻮاع ﺷــﮑﻨﺠﻪﻫﺎ را ﻣﺘﺤﻤــﻞ ﺷــﺪﻧﺪ. ﭘــﺲ از آزادی در ﺻــﺪد اﻧﺘﻘــﺎم ﺑﺮآﻣﺪﻧــﺪ و ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺳﻌﻮدی را ﻣﺮﺗﺪ اﻋﻼم ﮐﺮدﻧﺪ.4 ﺑﺴﯿﺎری از اﯾـﻦ ﻋﻠﻤـﺎ ﺑـﻪ اﻟﻘﺎﻋـﺪه پیوﺳﺘﻨﺪ و ﺑﺴﺘﺮﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮای ﺗﻮﺳـﻌﻪ و ﮔﺴـﺘﺮش اﻟﻘﺎﻋـﺪه در ﻋﺮﺑﺴـﺘﺎن اﯾﺠﺎد ﮐﺮدﻧﺪ.

ﻓﺼﻞ ﺳﻮم

ﻧﯿﻢﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ دﻻﯾﻞ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑﺎ وﻫﺎﺑﯿﺖ

ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن از ﺑﺎورﻫﺎی وﻫﺎﺑﯿﺎن ﺑﯽﺧﺒﺮﻧﺪ و ﻫﻨﮕـﺎﻣﯽ ﮐـﻪ ﻗﺼـﺪ ﺗﻮﺳﻞﺟﺴـﺘﻦ و ﺗﺒـﺮک ﺑـﻪ آﺛـﺎر ﭘﯿـﺎﻣﺒﺮ و ﺻـﺎﻟﺤﺎن را دارﻧـﺪ ﺑـﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ و اﻋﺘﺮاضﻫﺎی ﺗﻨﺪ و زﻧﻨﺪه ﻣﺒﻠﻐﺎن وﻫﺎﺑﯽ ﻣﻮاﺟﻪ ﻣﯽﺷـﻮﻧﺪ. ﭼﻨـﯿﻦ رﻓﺘﺎرﻫـﺎﯾﯽ رﯾﺸﻪ در ﺑﺎورﻫﺎی ﻧﺎدرﺳﺖ وﻫﺎﺑﯿﺖ دارد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ از آﻧﻬﺎ اﺷﺎره ﻣﯽﺷﻮد.

۱. ﺑﯽﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﻋﻘﻞ

وﻫﺎﺑﯿﺎن در ﻣﺒﺎﺣﺚ اﻋﺘﻘﺎدی و ﻓﻘﻬﯽ ﺑﺮای ﻋﻘـﻞ ﺳـﻬﻤﯽ ﻗﺎﺋـﻞ ﻧﯿﺴـﺘﻨﺪ. آنﻫﺎ ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺧﯽ از آﯾﺎت و ﺗﻌﺪادی از رواﯾﺎت ﺑﺴـﻨﺪه ﮐﺮدهاﻧﺪ و ﺑﺎ ﻋﺒﺎراﺗﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﻫﺬا ﺷﺮک و اﻧـﺖ ﻣﺸـﺮک و..، ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎن را رﻣﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺟﻬﺎن اﺳﻼم را ﺑﻪ ﭘﺮﺗﮕـﺎه ﺟﻨـﮓ داﺧﻠـﯽ ﺑﺮدهاﻧـﺪ. ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪه وﻫﺎﺑﯿـﺎن ﺑـﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﺑـﺎ ﻋﻠـﻮم ﻋﻘﻠـﯽ، ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﻣﻨﻄﻖ، ﻓﻠﺴﻔﻪ و ﮐﻼم، ﺑﺮﺧﯿﺰﻧـﺪ و ﻓﺘﻮاﻫـﺎ و رﻓﺘﺎرﻫـﺎﯾﯽ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﻨﺪ ﮐـﻪ ﻣﻮﺟﺐ وﻫﻦ اﺳﻼم و اﺳﻼمﻫﺮاﺳﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ.

۲. ﺑﺮﺗﺮی ﻓﻬﻢ ﺳﻠﻒ ﺑﺮ ﺧﻠﻒ

وﻫﺎﺑﯿﺖ از ﺳﻪ ﻧﺴﻞِ ﺻﺤﺎﺑﻪ، ﺗﺎﺑﻌﯿﻦ و ﭘﯿﺮوان ﺗﺎﺑﻌﯿﻦ ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﺳﻠﻒ ﯾـﺎد ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. آﻧﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻓﻬﻢ ﺳﻪ ﻧﺴﻞ ﻧﺨﺴﺖ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ ﻧﺴﻞﻫﺎ ﺑﺮﺗـﺮی دارد. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻓﻬﻢ و ﺑﺮداﺷﺖ ﺳﻠﻒ از ﮐﺘﺎب و ﺳـﻨﺖ ﺑـﺮ ﻓﻬـﻢ ﺧﻠـﻒ اﺷﺎﻋﺮه و ﻣﺎﺗﺮﯾﺪﯾﻪ( ﺑﺮﺗﺮی دارد؛ اﮔﺮ ﺳﻠﻒ ﮐﺎری را اﻧﺠﺎم داد ﭘﺲ آن ﮐﺎر ﻣﺸﺮوع و ﺟﺎﯾﺰ اﺳﺖ، اﻣـﺎ اﮔـﺮ ﻋﻤﻠـﯽ در ﻣﯿـﺎن ﺳـﻠﻒ ﺷـﺎﯾﻊ ﻧﺒـﻮد و در ﻗﺮنﻫﺎی ﻣﺘﺄﺧﺮ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، آن ﻋﻤﻞ ﻧﺎﻣﺸﺮوع و ﺑﺪﻋﺖ اﺳﺖ. در ﻧﻘـﺪ اﯾـﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﻣﯽﺗﻮان ﺑﯿﺎن داﺷﺖ ﮐﻪ در ﻫـﺰار ﺳـﺎل ﮔﺬﺷـﺘﻪ ﻣﺴـﺎﺋﻞ و ﭼﯿﺰﻫـﺎی ﺟﺪﯾﺪی ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪه ﮐﻪ در زﻣﺎن ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﮔﺮ ﮐـﺎری در ﺳﻪ ﻗﺮن اول ﻣﻌﻤﻮل ﻧﺒﻮد، دﻟﯿﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮد ﮐﻪ اﮐﻨﻮن ﻫﻢ ﺟﺎﯾﺰ ﻧﺒﺎﺷﺪ.

۳. ﺳﺘﯿﺰ ﺑﺎ ﺗﺼﻮف

 ﺣﺪود ﻧﯿﻤﯽ از ﺟﻤﻌﯿﺖ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺑـﻪ ﯾﮑـﯽ از ﻃﺮﯾﻘﺖﻫـﺎی ﺻـﻮﻓﯿﻪ دل ﺳﭙﺮدهاﻧﺪ. اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ وﺣﺪت وﺟﻮد، اﻋﺘﻘﺎد ﺑـﻪ اﻣﮑـﺎن ﻋﻠـﻢ ﻏﯿـﺐ و وﻻﯾـﺖ ﺗﮑﻮﯾﻨﯽ ﺑﺮای ﺑﺮﺧﯽ از اوﻟﯿـﺎی ﺧﺪاوﻧـﺪ، اﻋﺘﻘـﺎد ﺑـﻪ ﻟـﺰوم ﺗﺄوﯾـﻞ ﺑﺮﺧـﯽ از ﻧﺼﻮص، اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﺟﻮاز ﺗﻮﺳﻞ و اﺳـﺘﻐﺎﺛﻪ ﺑـﻪ ارواح اوﻟﯿـﺎی اﻟﻬـﯽ از ﺟﻤﻠـﻪ ﺑﺎورﻫﺎی ﺷﺎﺧﺺ ﺻﻮﻓﯿﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﺎورﻫﺎی وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻓﺎﺻـﻠﻪ ﻓﺮاواﻧـﯽ دارد و آﻧﺎن را ﺑﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. وﻫﺎﺑﯿﺎن ﻫﻤﻮاره ﺑـﺎ آﻧﻬـﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﮐـﺮده و آﻧﺎن را ﻣﺸﺮک ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮدهاﻧﺪ. از اﯾﻦرو ﺳﻨﯿﺎن ﺻﻮﻓﯽ ﺑﺰرگﺗـﺮﯾﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺎن وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآﯾﻨﺪ و ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎب را در ﻧﻘﺪ وﻫﺎﺑﯿﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪاﻧﺪ.

ﺳﺘﯿﺰ ﺑﺎ اﺷﺎﻋﺮه و ﻣﺎﺗﺮﯾﺪﯾﻪ اﻣﺮوزه ﺑﯿﺸﺘﺮ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺗﺎﺑﻊ ﯾﮑﯽ از ﻣﮑﺎﺗﺐ ﮐﻼﻣﯽ اﺷﺎﻋﺮه و ﻣﺎﺗﺮﯾﺪﯾـﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﮐﻨﻮن ﺑﯿﺶ از ﭼﻬﺎرﺻﺪ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﻧﻔﺮ از اﻫﻞ ﺳﻨﺖ از ﺗﻔﮑﺮ اﺷـﺎﻋﺮه ﭘﯿﺮوی ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺑﯿﺶ از ﺳﯿﺼـﺪ ﻣﯿﻠﯿـﻮن ﺗـﺎﺑﻊ ﺗﻔﮑـﺮ ﻣﺎﺗﺮﯾﺪﯾـﻪاﻧـﺪ؛ اﻣـﺎ وﻫﺎﺑﯽﻫﺎ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﻔﮑـﺮات ﻣﺨﺎﻟﻒاﻧـﺪ و ﻋﻠﯿـﻪ اﺷـﺎﻋﺮه و ﻣﺎﺗﺮﯾﺪﯾـﻪ ﮐﺘـﺎب ﻧﻮﺷﺘﻪاﻧﺪ و آﻧﺎن را ﻣﺸﺮک و ﮐﺎﻓﺮ و ﺑﺪﻋﺖﮔﺬار ﻣﯽداﻧﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ وﻫﺎﺑﯽﻫـﺎ، ﻓﻘﻂ ﺧﻮدﺷـﺎن ﻣﺴـﻠﻤﺎن ﻫﺴـﺘﻨﺪ و ﺑﯿﺸـﺘﺮ اﻫـﻞ ﺳـﻨﺖ و ﻫﻤـﻪ ﺷـﯿﻌﯿﺎن و ﺻﻮﻓﯿﺎن ﻣﺸﺮک و ﮐﺎﻓﺮﻧﺪ.

ﻧﺘﯿﺠﻪ از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻄﺮحﺷﺪه در اﯾﻦ ﮐﺘﺎﺑﭽﻪ ﻣﯽﺗﻮان ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ رﺳـﯿﺪ ﮐـﻪ از زﻣﺎن ﻇﻬﻮر وﻫﺎﺑﯿﺖ ﺗﺎ ﮐﻨﻮن، ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎر وﻫﺎﺑﯿﺎن، ﺧﻮﻧﺮﯾﺰی، ﺟﻨﺎﯾـﺖ، ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻗﺘﻞ و ﻏﺎرت ﺑﻮده اﺳﺖ و ﻫﯿﭻ ﺛﻤﺮه ﻋﻤﻠﯽ دﯾﮕﺮی ﺑـﺮای ﺟﻬـﺎن اﺳﻼم ﻧﺪاﺷﺘﻪاﻧﺪ. ﮐﺸﺘﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن در ﻣﮑﻪ و ﻃـﺎﺋﻒ و ﻣﺪﯾﻨـﻪ و ﮐـﺮﺑﻼ در دوره اول وﻫﺎﺑﯿﺖ و ﻏﺎرت اﻣﻮال ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑـﻪ اﺳـﻢ ﺷـﺮک از ﻣﻬﻢﺗـﺮﯾﻦ ﮐﺎرﻫــﺎی وﻫﺎﺑﯿــﺖ در آن دوره اﺳــﺖ. ﻇﻬــﻮر ﻣﺠــﺪد وﻫﺎﺑﯿــﺖ ﺑــﻪ ﮐﻤــﮏ اﻧﮕﻠﯿﺲ و ﮐﺸﺘﺎر ﻣﺠﺪد زاﺋﺮان ﺑﯿﺖ اﻟﻠـﻪ اﻟﺤـﺮام و ﺗﺨﺮﯾـﺐ ﻗﺒـﻮر اوﻟﯿـﺎی اﻟﻬﯽ در دوره ﺳﻮم از ﺑﺎرزﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎرﻫﺎی وﻫﺎﺑﯿﺖ اﺳﺖ.

در دﻫــﻪ ﮔﺬﺷــﺘﻪ ﻫــﻢ ﺑــﺎ ﺗﻘﻮﯾــﺖ اﻟﻘﺎﻋــﺪه، داﻋــﺶ، ﺑﻮﮐــﻮﺣﺮام و دﯾﮕــﺮ ﺟﺮﯾﺎنﻫﺎی ﺗﺮورﯾﺴﺘﯽ و ﺗﮑﻔﯿﺮی، ﺟﻬﺎن اﺳﻼم را ﺑـﻪ ﺗﻠـﯽ از ﺧـﺎک ﺗﺒـﺪﯾﻞ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺧﻮن ﻫﺰاران اﻧﺴﺎن ﺑﯽﮔﻨﺎه را ﺑﻪ زﻣﯿﻦ رﯾﺨﺘﻨﺪ و ﺑﺎ ﭘﻮل ﺑﯿﺖاﻟﻤﺎل ﺑـﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن رﻓﺘﻨﺪ و ﻓﻘﻂ ﺧﻮد را ﻣﺴﻠﻤﺎن داﻧﺴﺘﻨﺪ و دﯾﮕﺮان را ﻣﺸـﺮک و ﮐﺎﻓﺮ و ﺑﺪﻋﺖﮔﺬار ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ. ﺑﺎ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﭘﺬﯾﺮش ﺗﻔﮑـﺮ اﺷـﻌﺮی و ﻣﺎﺗﺮﯾﺪی و ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺗﺼﻮف ﻣﯽﺟﻨﮕﻨﺪ و ﺑﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻋﻠـﻞ ﻣﺘﻌـﺪد ﺧﺼـﻮﻣﺖ ﻣﯽورزﻧﺪ. اﻣﺮوزه ﺑﯿﺶ از ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﺎرد ﻣﺴـﻠﻤﺎن از دﺳـﺖ وﻫﺎﺑﯿـﺖ در اﻣـﺎن ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ و آنﻫﺎ ﻫﺮ روز ﺑﺎ ﻋﻨﺎوﯾﻦ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑـﺎ ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎن ﻣﯽروﻧـﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎ و اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻧﯿﺰ، ﮐﻪ دﺷﻤﻨﺎن اﺻﻠﯽ اﺳﻼماﻧﺪ، ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﻖ اﯾﻦ ﻇﺎﻫﺮﺑﯿﻨﺎن ﺟﺎﻫﻞ ﻣﯽﭘﺮدازﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﯿﺸﺘﺮی از ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑﻪ ﺗﺎراج ﺑﺒﺮﻧـﺪ و آنﻫﺎ را ﺑﻪ درﮔﯿﺮی و ﺟﻨﮓ داﺧﻠﯽ ﺳـﻮق دﻫﻨـﺪ ﺗـﺎ اﺳـﺮاﺋﯿﻞ ﺟﻨﺎﯾﺖﮐـﺎر ﺑـﺎ ﺧﯿﺎﻟﯽ آﺳﻮده ﺑﻪ ﺟﻨﺎﯾﺎت ﺧﻮد اداﻣﻪ دﻫﺪ.

‏22‏/12‏/19