پیدایش اصحاب حدیث: در سده نخست هجری مسلمانان از نظر عقیدتی به دو گروه (اصحاب رای- اصحاب اثر) تقسیم شدند.

اصحاب رأی: به کسانی گفته می شد که در امور دینی به فتوی خود عمل می کردند و خیلی به سنت (حدیث و آثار) اهمیتی نمی دادند. از این رو بیشتر به قیاس عمل می کردند. رهبر این گروه ابوحنیفه بود.

اصحاب اثر: «اثر» مفهومی اعم از حدیث است، که افزون بر احادیث مروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، گفتار و کردار صحابه و تابعین را نیز شامل می‌شود.[3] با این تعریف از اثر، می‌توان گفت: اصحاب اثر، به کسانی اطلاق می‌شد که قول، فعل و سیره صحابه و تابعین را حجت می‌دانستند و با استناد به سیره و سخنان صحابه و تابعین فتوا می‌دادند. شاخص‌ترین فرد در بین اصحاب اثر، مالک بن انس (93 - 179 قمری)، رئیس مکتب مالکی است. وی در کتاب «الموطأ» حدود  ۱۷۲۰ روایت آورده، که 822 حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و 898 اثر از صحابه و تابعان نقل کرده است،[4] و بر مبنای آن احادیث و آثار، فتوا داده است؛ یعنی مبنای فتاوای او بیشتر تحث تأثیر، اثر (گفتار و کردار صحابه و تابعین) بوده است. اثرگرایی و اهمیت به سخن و سیره صحابه و تابعین در قرن اول اسلام، بسیار حائز اهمیت بوده است، زیرا با گسترش اسلام، مسلمانان تنها از طریق صحابه و تابعین با اسلام آشنا می‌شدند و اسلام را در رفتار و کردار صحابه می‌دیدند، از این‌رو سنت صحابه، مانند سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارزشمند بود؛ و اصحاب در نزد مسلمانان قداست خاصی داشتند، به‌گونه‌ای که همه‌ی کردار و رفتار صحابه، به نام اسلام نوشته می‌شد. در مقابلِ اصحاب اثر، اصحاب رأی، قرار داشتند که به «اثر» اهمیت نمی‌دادند، بلکه به قیاس و استحسان تمسک می‌جستند، رهبری این جریان را ابوحنیفه برعهده داشت.

هر چند این دو گروه با یکدیگر مخالف بودن ولی در عمل تقریبا یکسان عمل می کردند و در مقام پاسخگویی به دیگران، بیشتر به نظر فقهی خود استدلال می کردند.

شکل گیری اصحاب حدیث: در سده نخست هجری، مسلمانان از نظر عقیدتی به دو گروه (اصحاب رای - اصحاب اثر) تقسیم شدند. اصحاب رأی: به کسانی گفته می‌شد که در امور دینی به فتوی خود عمل می‌کردند و خیلی به سنت (حدیث و آثار) اهمیتی نمی‌دادند، بلکه بیشتر به قیاس عمل می‌کردند. اصحاب اثر: اثر، مفهمومی اعم از حدیث است، که افزون بر احادیث مروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، گفتار و کردار صحابه و تابعین را نیز شامل می‌شود. بنابراین، با این گفتار اصحاب اثر، یعنی کسانی‌که به سیره صحابه عمل می‌کردند و قیاس در نزد آنان جایی نداشت. با تدوین حدیث در نیمه دوم قرن هجری، اصحاب اثر  مشاهده کردند که احادیث فراوانی در اختیار دارند و دیگر لازم نیست هم‌چون گذشته، به آثار صحابه و تابعین مراجعه کنند، خصوصاً آن‌که باب نقد احادیث مرفوع و ضعیف نیز در بین اصحاب اثر و اصحاب رأی در حال گسترش بود. به این‌ترتیب اصحاب اثر در اواخر قرن دوم و ابتدای قرن سوم به اصحاب حدیث تبدیل شدند. در آن زمان اصحاب حدیث، دارای مفهومی افتخارآمیز بود. افرادی هم‌چون احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، خود و هم‌فکرانشان را «اصحاب حدیث» می‌نامیدند.

فقه اصحاب حدیث: از نیمه قرن دوم تا نیمه قرن سوم که مهمترین مرحله تاریخ فقه (تدوین فقه) است، گرایش اصحاب حدیث یکی از گرایش های اصلی و تعیین کننده در محافل فقهی است. بعدها اصحاب حدیث به دو بخش تقسیم شدند که بین این دو بخش تفاوتهایی قابل مشاهده است. بخش اول همان اصحاب اثر بودند که رهبری این جریان را مالک بن انس بر عهده داشت و بخش دوم اصحاب حدیث هستند که رهبری این جریان را احمد بن حنبل بر عهده دارد هر چند این دو جریان در واقع یکی هستند ولی از نظر تکامل با یکدیگر تفاوت دارند. رهبری تغییر اصحاب اثر به اصحاب حدیث را شافعی برعهده داشت.

بخش نخست: متقدمان از اصحاب اثر (مالک بن انس)در این بخش هنوز اصحاب حدیث شکل نگرفته بودند، بلکه میدان در دست اصحاب اثر بود. اصحاب اثر با اصحاب رای اختلاف چندانی نداشتند، بلکه اختلاف آن ها بیشتر امری نسبی بود. و تفاوت آن ها بیشتر در گرایش آن ها به اثر یا رای بود. به این ترتیب نمایندگان اصحاب اثر همچون مالک، سفیان ثوری و اوزاعی نزدیک به اصحاب رأی بودند. تا جایی که حتی برخی از اثر گراها که در فتاوایشان رویکرد رای گرایی داشتند، در جمع رای گراها قرار گرفتند. ابن قتیبه که از متاخران اصحاب حدیث است در کتاب «المعارف» برخی از فقیهان اثر گرا، مثل مالک اوزاعی و ثوری را در کنار ابوحنیفه و دیگر رای گرایان قرار داده است. و این به خاطر نزدیکی فکری اصحاب اثر و اصحاب رای در مقام عمل بود.

 مالک بن انس به عنوان پرچمدار اثر گرایی فردی است که تحصیلات خود را در مدینه انجام داده بود و از هر دو گروه اصحاب اثر گرا و  اصحاب رای استفاده برده بود. اما بیشتر تحت تأثیر تفکر اثر گرایی بود هر چند گاهی از قیاس و استحسان نیز استفاده می کرد. دیگر اصحاب اثر نیز به مناسبت از روش اصحاب رای استفاده می کردند و چه بسا با عمل به رای فتوی می دادند.

 

کیفیت برخورد اثر گراهای متقدم با منابع تشریع:

الف: قرآن مجید:اصحاب اثر به ظواهر کتاب بسیار اهمیت می دادند، تا جایی که پای بندی به ظاهر کتاب در کتاب «موطاء» مالک، قابل مشاهده است. مالک احادیثی را که مخالف قرآن بود نمی پذیرفت؛ از این رو احادیث مرفوع محدودی در موطاء ثبت کرده است.

ب: استناد به سیره مسلمین: اصحاب اثر، خصوصا مالک بن انس، به گفتار و کردار صحابه، تابعین، و اهل مدینه اهمیت می داد تا جایی که با بررسی کتاب موطاء تأثیر آراء اصحاب و تابعین در نگرش فقهی مالک به وضوح قابل مشاهده است. مالک، آراء صحابه و تابعین را «بلاغ» می نامید و در صورت نبود دلیلی از کتاب و سنت به آن عمل می کرد. سخن مالک از سیره ، بیشتر به سیره اهل مدینه باز می گردد. این در صورتی است که دیگر افراد اصحاب اثر که در غیر از مدینه می زیستند به عمل اهل مدینه اعتنایی نمی کردند.

ج: اجماع: مالک در کتابش بسیار به اجماع اهمیت داده است، تا جایی که تعبیراتی چون «الامر المجتمع علیه عندنا» از او بسیار دیده می شود. که مرادش اجماع مردم مدینه است.

بخش دوم: شافعی و اصحاب حدیث متأخر:

شافعی شروع کننده حدیث گرایی: بغداد در سده سوم هجری مرکز تضارب آراء فقهای متفاوت بود. زیرا شاگردان ابوحنیفه و مالک و حضور شافعی در سالهای (195-199) در بغداد شرایط جدیدی را به وجود آورده بود. در واقع شافعی پلی  میان اصحاب اثر متقدم و اصحاب حدیث متأخر بود. شافعی از  آن جا که با مذاهب گوناگون فقهی عصر خودش آشنا بود، فقهی نظام مند تدوین کرد و اولین کتاب اصول را با عنوان «الرساله» به رشته تحریر در آورد و تفاوت های مهمی در تفکر اصحاب اثر پدید آورد به گونه ای که مورد پذیرش اصحاب حدیث قرار گرفت. در واقع شافعی تبدیل کننده اصحاب اثر به اصحاب حدیث بود.

شافعی بر خلاف مالک، عمومات قرآن را با سنت نبوی تخصیص می زد و خیلی به ظاهر قرآن بها نمی داد؛ بلکه حدیث را مفسر کتاب می دانست. وی احادیث مرفوع (احادیث منسوب به پیامبر ) را نماینده سنت می دانست و برای قول و سخن صحابه و تابعین ارزشی قائل نبود. بنابراین رویکرد شافعی مخالفت با اثر گرایی و ترویج حدیث است.

شافعی، اجماع کل امت را دلیلی شرعی و قابل استناد می داند. در حالی که مالک اجماع شهر مدینه را کافی می دانست.

شافعی بر خلاف پیشینیان، رای فقهی و قیاس را مردود می داند و با استحسان به شدت مخالف بود. تنها در صورتی قیاس را جایز می دانست که نصی موجود نبود. اما این در محدوده نظر بود ولی در عمل همان اندازه به قیاس عمل می کرد که ابوحنیفه عمل می کرد.

 

احمد بن حنبل:

احمد بن حنبل و پیروی از شافعی: احمد بن حنبل از تفکر شافعی پیروی کرد و به حدیث اهمیت زیادی می داد و سنت را مفسر کتاب می دانست و آثار صحابه و تابعین را بر رای و قیاس مقدم می شمرد. اجماع را نیز قبول نداشت. اما احمد با تدوین حدیث مخالف بود.

تدوین فقه: هم زمان با احمد فرد دیگری است در خراسان به نام اسحاق بن راهویه (238ق) که فقیهی زبر دست بود و بر خلاف احمد خواستار تدوین فقه بود از این رو کتاب های سنن  و جامع که شامل موضوعات فقهی بودند در بین اهل سنت شکل گرفت.«کتب سته» نمودار آن کتاب ها است. و افرادی چون بخاری و ترمذی از شاگردان این مکتب هستند. این افراد به اجماع اهمیت زیادی می دادند. به تدریج اجماع شافعی جایش را به شهرت فتوایی داد و در ابتدای قرن چهارم محمد بن جریر طبری (310ق) فقه طبری را نگاشت که به نوعی آشتی بین حدیث و رای است. اما با این حال او قیاس و اجماع مبتنی بر قیاس و اجتهاد را حجت نمی شمرد.

بنابراین احمد بن حنبل پیشوای اصحاب حدیث متأخر است و چیزی که آنان را از اصحاب اثر جدا می کند، اعتماد به ظاهر کتاب و روایت، بدون هیچ  چون و چرا و تحلیل عقلی است.

عقاید اصحاب حدیث:

علم کلام: اصحاب حدیث در باب صفات خداوند به این شیوه معتقد بودند که اصل صفت ثابت است اما کیفیت آن مجهول است. به این معنی که اگر قرآن می فرماید «استوا علی العرش» یعنی خداوند استوا دارد، ولی ما کیفیت آن را نمی دانیم. این دیدگاه با عنوان «الکیفیه المجهوله» شناخته می شد. احمد بن حنبل بر خلاف مالک ابن انس به ترویج احادیث صفات خداوند همت نمود و بدون هیچ گونه تاویل و عقل گرایی آن ها را پذیرفت. از نظر احمد ابن حنبل علم کلام یعنی اعتقاد به حقانیت نصوص مأثور بدون هیچ چون و چرایی. یعنی پذیرفتن نصوص با اجمال. این تفکر احمد بن حنبل باعث شد که مرجئه و دیگران آنان را متهم به تشبیه کنند.

اعتقاد به تربیع خلفاء: جریان اصحاب حدیث در کوفه به برتری امام علی بر عثمان اعتقاد داشتند و برتری شیخین بر امام علی را رفض می نامیدند. این جریان به نام شیعه معروف بود. هر چند بنابر گفته سعد بن عبدالله اشعری صاحب کتاب المقالات و الفرق شیعه به کسی گفته می شود که قائل به برتری امام علی بر دیگر خلفا است. اصحاب حدیث شیعی به دو گروه تقسیم می شوند. گروه اول برخورد خصمانه ای نسبت به عثمان و دیگر خلفای عباسی داشت اما گروهی دیگر قائل به افضلیت امام علی بر عثمان بود و به خلفای عباسی احترام می گذاشت. احمد بن حنبل که رئیس و پیشوای اصحاب حدیث بود با تربیع خلفا به شکل تاریخی معتقد بود، یعنی امام علی را در رده چهارم قرار می داد از این رو با شیعه مخالف بود. وی معتقد بود از خلیفه مسلمین باید تبعیت کرد هر چند فاجر یا با سلطه به خلافت رسیده باشد.

اعتقادات اصحاب حدیث: اصحاب حدیث  به عقاید کلامی نگاهی کاملا محدود داشتند و در حد رفع تکلیف به مباحث کلامی نگاه می کردند و بیشتر تجاهل گونه و جدلی وارد بحث می شدند. اصحاب حدیث به حدیث و سنت سلف معتقد بودند و در مباحث کلامی قائل به غیر مخلوق بودن قرآن، رویت خداوند در قیامت و عقیده به جبر بودند.

یکی از جنجالی ترین عقاید که باعث افتراق آراء و گاهی تکفیر شود، مسئله خلق قرآن  یا عدم خلق قرآن است. اصحاب حدیث قائل به قدیم بودن قرآن بودند و معتقد بودند که قرآن نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام الله است در مقابل مرجئه و اصحاب رائ و معتزله قائل به خلق قرآن بودند.

علم اخلاق: اصحاب حدیث در دیگر علوم همچون اخلاق نیز مطالبی دارند ولی در راستای آموزشهای متداول زمان بوده است  و به صورت مدون نبوده است. تنها در کوفه فردی از اصحاب حدیث با نام سفیان ثوری اخلاق را مدون کرد. وی و همفکرانش از کسانی هستند، که در تشکیل مکتب صوفی در جهان نقش داشته اند زیرا به گونه ای هسته اولیه صوفیه را تشکیل دادند. هر چند احمد بن حنبل با تفکر صوفی مخالف بود و زهد را در قالب پیروی از سنن و احادیث تفسیر می کرد. تفکر زاهدانه و اخلاق مدارانه تا قرن چهارم ادامه پیدا کرد، ولی بعد از آن نقش اصحاب حدیث در باب زهد و اخلاق به کمترین حد خود رسید.

علم تفسیر: اصحاب حدیث به علم تفسیر نیز علاقه مند بودند و به جمع آوری روایات تفسیری اقدام می کردند. که می توان به تفسیر روایی جامع البیان طبری، تفسیر الدر المنثور سیوطی اشاره کرد.

علم وقایع نگاری: اصحاب حدیث اگر چه به این علم اهتمامی قائل نبودند ولی به عنوان فعالیت جانبی به وقایع نگاری دینی اهمیت می دادند. از میان آثاری از این دست به دو موضوع مغازی و فتن (روایاتی در رابطه با فتنه ها) می‌توان اشاره کرد. که کتاب هایی با عنوان المغازی و الفتن از  این دست کتا بها است. و مهمترین کتاب در این فن را محمد بن جریر طبری با عنوان تاریخ الرسل و الملوک نوشته است. وی در این کتاب به یک دوره تاریخ اسلامی از صدر اسلام تا عصر خود را تدوین کرد.

‏03‏/12‏/2019