ساختار کتاب، مشتمل بر مقدمه ای جامع و مفید است که بعد از آن متن کتاب شروع می شود که بصورت درسی ترتیب داده شده و مشتمل بر بیست درس و در این درسها موضوعات مرتبت را خوب تبیین داده شده است. در هر درس پس از طرح مباحث در ضمن عناوینى، پرسشهایى ارائه و منابعى برای مطالعه بیشتر مطرح شده است که دانش پژوهان را وادار می کند که درس های خود را جدی تر بخوانند و مدارج علمی خودشان را بالا ببرند.
شیوه تحریر این کتاب بدین گونه است که در بخش نخستین به تعریف و تاریخ پیدایش شیعه پرداخته و دیدگاههاى مخالف مورد نقد قرار داده شده است. دروس بعد این مجموعه بر اساس تاریخ پیدایش و تثبیت فرق، ترتیب و تنظیم یافته و به مذاهب موجود و امروزه توجه بیشترى شده است.
گزارش کلی محتوا
نویسنده کتاب استاد فرمانیان و همکاران ایشان در مقدمه کتاب درباره اهمیت دانش مللونحلشناسى چنین مىنویسند:«دانش مللونحلشناسى از علوم آلى است که وظیفه خود را تبیین صحیح و دقیق آموزههاى اعتقادى فرق و مذاهب گوناگون اسلامى و ادیان دیگر قرار داده است. مطالعه و اندیشه درباره ملل و نحل، خواننده را به عمق اختلافات و ریشههاى اعتقادات مختلف مذاهب سوق داده، به اسلامشناسى کمک شایانى مىکند. شاید یکى از مهمترین بخشهایى که پژوهشگر را به اصول کلى اسلام رهنمون ساخته و او را به ساحل اطمینان مىرساند، توجه به تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامى است».[ مقدمه، ص17].
نویسنده در ادامه مقدمه، تطورات و تحولات مباحث کلامى در قرون مختلف و آثار و منابع هر قرن را مورد تحقیق و بررسى قرار داده است. و در پایان نیز با ذکر تألیفات فارسی دو دهه گذشته، سبب نگارش این اثر را اینگونه بیان می کند:«با گسترش وسائل ارتباطى، اطلاع از دیدگاههاى فرق و مذاهب برای عموم طلاب و دانشجویان ضرورت یافته است. در این کتاب بهصورت مختصر، فرقى که در تاریخ بهعنوان شیعه شناخته شده و یا از شیعه انشعاب یافتهاند، شناسایى و آراى مختلف آنها را بیان کردهایم».[ همان، ص19].
نتیجه و خلاصه:کسانی که می خواھند فرق اھل تشیع را به خوبی بشناسند و نمی خواھند که بدون اطلاع در مورد تشیع حرف بزنند باید این کتاب را بخوانند تا قضاوت خوبی در مورد تشیع داشته باشند که ھمه شیعه یه جور نیستند و باید ببینند که در کدام مورد می خواھند صحبت کنند.
مطالعه و خلاصه کتاب
به جهت راحتى در مطالعه، درسهاى بیستگانه کتاب در ده شماره خلاصه مىشود:
۱.درس اول
آن چه که در این درس خواهید خواند:
۱. مفهوم واژۀ شیعه و مشتقات آن.
۲. مهمترین شاخصههاى مطرحشده در تعریف شیعه.
۳. تعریف عام و خاص از شیعه، وویژگىهاى آن.
کتاب، با ذکر پنج معنا برای واژه «شیعه» آغاز شده است. تحریر نگار با توجه به این معانى، شیعه را اینگونه معنا مىکند: «شیعه بر جماعتى اطلاق مىشود که از فرد دیگرى پیروى یا او را همراهى یا با او همکارى کند، یا اسباب نیرومندى او را فراهم سازد یا کیش و آیین او را رواج بخشد».[ متن کتاب، ص21].
در طول تاریخ از «شیعه» تعاریف گوناگونى شده است که نویسنده با ذکر ده تعریف از نویسندگان اهل سنت و تشیع چون جاحظ معتزلى، ابوالحسن اشعرى و ابن حزم تا علامه طباطبایى و کامل مصطفى شیبى و احمد امین تمامى تعاریف را تعریف عام دانسته است. وى سپس به تحلیل تعریف شیخ مفید بهعنوان یک تعریف خاص پرداخته و چنین نتیجهگیرى مىکند که با توجه به قیودى که شیخ مفید لحاظ کرده، شیعه امامى یا اثناعشرى از همه گرایشهاى شیعى دیگر متمایز مىشود.[ همان، ص24]
سیری کوتاه در درس اول
واژۀ «شیعه»، از ریشۀ «شیع»، بمعنی: ۱. فرقه، حزب و گروه؛ ۲. پیروان، یاران و هواداران؛ ۳. امت؛ ۴. دوستان، همراهان و همکاران؛ ۵. تقویتکنندگان و اشاعهدهندگان آمدہ است. این واژه و برخى مشتقات آن در قرآن کریم نیزآمده و به ظاهر همه در معناى لغوى به کار رفتهاند.
بنابراین، به لحاظ لغوى، شیعه بر جماعتى اطلاق مىشود که از فرد دیگرى پیروى یا او را همراهى یا با او همکارى کند، یا اسباب نیرومندى او را فراهم سازد یا کیش و آیین او را رواج بخشد.
شیعه، تقریبا در سراسر تاریخ اسلام، بیشتر یادآور سه فرقۀ مهم زیدى، اسماعیلى و جعفرى (امامى یا اثناعشرى) است که به مرور زمان و بهویژه در قرون متأخر براى شیعیان دوازده امامى تثبیت و «علم» شده است.
تعریف عام:براى تعریف شیعه از تعاریف گوناگون استفاده شده است که تعریف جامع وعام آن اینگونه است: شیعه به هر فرد یا فرقهاى گفته مىشود که افضلیت امام على (ع) را بر همۀ صحابه و اولویت او را در امامت و خلافت باور و استمرار این امر در فرزندان على (ع) قبول داشته باشد.
تعریف خاص:شیخ مفید (ره) در تعریف «امامیه» مىگوید: امامى مذهب کسى است که: ۱.به وجوب امامت و وجود آن در هر زمانى باور داشته باشد؛ ۲. نصّ جلىّ بر امام و عصمت و کمال را براى او واجب بداند؛ ۳. به تداوم و انحصار امامت در فرزندان امام حسین (ع) معتقد و سلسلۀ امامت را به امام رضا (ع) پیوند زند. چون کسانی که امام رضا(ع) را قبول دارند آنھا تا امام دوازدھم را ھم قبول دارند.
محور اصلی این تعریف «امامت و امام» است که محور مشترک همۀ تعاریف عام و خاص شیعه نیز هست.
۲.درس دوم
آن چه که در این درس خواهید خواند:
۱. دیدگاههاى مختلف مستشرقان درباره پیدایش شیعه و نقد آن.
۲. تحلیل نظریات در باره پیدایش شیعه، وخصومت آنها.
۳. فرضیه عبد اللّه بن سبا.
۴. رابطه تشیع و ایرانیان.
نویسنده از درس دوم به بررسى تاریخ تشیع پرداخته و پیدایش تشیع را همزمان با اسلام مىداند: «در یک نگاه کلى و فرافرقهاى، نباید تاریخى برای پیدایش تشیع، بهمثابه تفسیرى خاص از اسلام، جدا از تاریخ اسلام قائل شد، بلکه باید آن را همزاد اسلام دانست».[ همان، ص28]وى با بررسى ده فرضیه در این خصوص، چنین نتیجه مىگیرد که تمام فرضیههاى دهگانهاى که در باب «پیدایش تشیع» مطرح شده است، بىاساس و دور از واقعیت است و اگر طرح چنین فرضیاتى ناشى از عناد و تعصب نباشد، به ناآگاهى یا اطلاعات اندک از تاریخ اسلام و بهویژه حوادث و جزئیات دوران رسالت،دوران خلفا و سدههاى نخستین بازمىگردد.[ همان، ص28 – 36]
سیری کوتاه در درس دوم
برای پیدایش شیعه نمی توان یک تاریخ مشخصی گفت چون تشیع جدا از اسلام نیست و ھر دو عین ھمان ھستند. البته بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) مفھوم تشیع روشن تر شد.
در این میان بعضی ھا ھستند که بخاطر ناآگاھی یا از روی عناد پیدایش شیعه را:۱۔محصول حسّ انتقام جویی ایرانیان می دانند ۔ ۲۔محصول فرھنگ اعراب قحطانی [- جنوبى/یمنى] بشمار می آورند. ۔۳۔ محصول«عبد اللّه بن سبا» ى یهودى می گویند. ۔۴۔ محصول پیوند زناشویى شهربانو، دختر یزدگرد ساسانى و امام حسین (ع) که حاصل آن ولادت امام سجاد دانسته اند ۔۵۔ حاصل کوششهاى امامان اهلبیت (ع) و بهویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است ۔۶۔ برخى پیدایش شیعه را به لحاظ پس از وفات پیامبر(ص) و تعیین خلیفۀ نخست در «سقیفه» دانستهاند. ۷. شیعه در اواخر عهد عثمان و در جمل پدید آمده است. ۸. شیعه در صفین و پس از ماجراى حکمیت ظهور کرده است. ۹. شیعه پس از حادثۀ کربلا و شهادت امام حسین(ع) شکل گرفته است. ۱۰۔برخى پدید آمدن مذهب تشیع را نتیجۀ اعمال زور و سیاستهاى برخى حکومتهاى شیعى همچون حکومت آل بویه و صفویان دانستهاند.
نقد و بررسى:تمام فرضیههاى دهگانهاى که در باب «پیدایش تشیع» مطرح شده است، بىاساس و دور از واقعیت است و اگر طرح چنین فرضیّاتى ناشى از عناد و تعصب نباشد، به ناآگاهى یا اطلاعات اندک از تاریخ اسلام و بهویژه حوادث و جزئیات دوران رسالت، دوران خلفا و سدههاى نخستین بازمىگردد. تحقیق در تاریخ نشان مىدهد که نه فرضیّۀ ابن سبا، نه حس انتقامجویى ایرانیان، نه موضوع مصاهرت، نه مسائل قومى و قبیلهاى و نه هیچکدام از دیدگاههاى دیگر حظّى از واقعیت دارند.
۳.درس سوم
آن چه که در این درس خواهید خواند:
۱. تفکر بنیادین کیسانیه.
۲. کیسانیه و غلات.
۳. معنا و لقب کیسان
۴. دیدگاه علماى امامیه نسبت به مختار ثقفى.
۵. مهمترین عقاید کیسانیه.
«کیسانیه» بهعنوان اولین فرقه شیعه در درس سوم مورد بررسى قرار گرفته است: «کتب ملل و نحل در تعریف کیسانیه همداستان نبوده و آنان را به فرق متعدد - حدود یازده فرقه - تقسیم کردهاند. نقطه مرکزى فکر تمامى گروههاى کیسانیّه را مىتوان امامت محمد بن حنفیه بعد از حسنین(ع) دانست».[همان، ص37 – 42]
سیری کوتاه در درس سوم
کیسانیه؛ فرقهای مذهبی و از اولین انشعابات شیعی است. اعضای این فرقه به سرکردگی مختار ثقفی به همراه شیعیان کوفه، انتقام سختی از قاتلان سید الشهدا)ع( گرفتند. این شاخه از شیعه به همان شتابی که پدید آمده بود، تجزیه شد. اعتقاد به امامت محمد حنفیه و قول به بداء از معتقدات این فرقه است.برخی معتقدند، فرقهای به نام کیسانیه ساخته و پرداخته دستگاههای سیاسی امویان، زبیریان و عباسیان بوده است که هرکدام در دوره زمانی مربوط به خود به تاسیس یا ادامه این فرقه دامن زدهاند.علت نامگذاری آنان به کیسانیه استنادشان به کیسان است. (کیس) در لغت به معنای باهوش و با کیاست است. درباره این که کیسان چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد.به علت در دسترس نبودن عقاید مستقیم کیسانیان، اعتقادات آنها مستند به گزارشهایی است که مخالفانشان اعم از امامیه یا اهل تسنن به دست دادهاند.برخی پژوهشگران فرق و مذاهب اسلامی معتقدند محمد بن حنفیه اولین کسی بود که در اسلام مهدی نامیده شد.معتقدین به مهدویت او ادعا میکردند او در کوه رَضْویٰ سکونت کرده.کیسانیه با وجود اینکه دوام چندانی نداشت؛ اما فرقههای مختلفی در درون آن پدید آمد. برخی از منابع این گروه را شامل دوازده فرقه دانستهاند.وجه مشترک فرقههای کیسانی، اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه و قول به جواز بداء است.شماری از کیسانیه نیز پس از مرگ محمد بن حنفیه، به امامت راستین اعتقاد یافته، مستبصر شدند.از جملۀ اینان میتوان سید اسماعیل حمیری را نام برد که نخست کیسانی مذهب بود، تا آن که به دیدار امام صادق(ع) نایل آمد.
شیخ طوسى در ردّ امامت محمد بن حنفیه می گوید: «اولا: امام باید معصوم باشد و چون عصمت امر خفى است، احتیاج به نص است و حالآنکه هیچ نصّى دالّ بر امامت محمد بن حنفیه نرسیده است. بنابراین محمد بن حنفیه نمىتواند امام باشد. دوم اینکه شیعه روایت کرده که محمد بن حنفیه مدعى امامت بود، و امام سجاد (ع) با وى به نزد حجر الاسود رفته و حجر الاسود به امامت امام سجاد شهادت داد و محمد بن حنفیه از دعوى امامت دست کشید.[1] سوم اینکه روایات متواترى در تصریح به دوازده امام در کتب شیعه مذکور است که نامى از محمد بن حنفیه در آن نیست. چهارم آنکه اگر کیسانیه برحق بودند چرا منقرض گردیدند...».[2]در نقد مهدویت وى باید گفت که در روایات شیعه و سنّى از پیامبر منقول است که مهدى از اولاد فاطمه و یا از عترت من است و حالآنکه محمد بن حنفیه از اولاد فاطمه نیست تا مهدى این امت باشد. دیگر اینکه به تصریح تمام تاریخنویسان محمد بن حنفیه در مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[3] و امام باقر او را به خاک سپرد[4] و تا مدتها قبرش آشکار و مشهور بود.[5]
۴.درس چهارم تا هشتم
درس چهارم تا هشتم کتاب به بررسى عقاید و متکلمان بزرگ شیعه اثناعشریه اختصاص یافته است. نویسنده در ابتداى درس چهارم در رابطه با جدایى شیعه از اکثریت چنین مىنویسد: «به نظر مىرسد مبدأ و نقطه تاریخى این جدایى، زمانى است که تصمیم و تصویب اهل سقیفه اعلان شد. از نظر یاران، دوستان و هواخواهان امام على(ع)، نظر به نصوص مسلّم و نیز فضائل، مقام و منزلت بىهمانند او، انتخاب فرد دیگرى در مقام خلافت کاملاً انحراف از حق بود». در ادامه این درس اوضاع تشیع در عصر امام على(ع) و عصر اموى و عباسى مورد بررسى قرار گرفته است. در درس پنجم، ائمه اطهار(ع) یکبهیک معرفى شده و در انتها نیز به غیبت امام زمان(عج) اشاره شده است. در درس ششم آنچه شیعه از قرن چهار تا چهارده با آن مواجه بود؛ یعنى از حمله مغول تا عصر صفوى، از صفویه تا انقلاب و در دوره انقلاب اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در درس هفتم، عقاید شیعه بهاختصار در ضمن هفت عنوان اصلى بیان شده که به ترتیب عبارتند از: توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد، بداء و رجعت.[همان، ص43 – 83]در درس هشتم، متکلمان بزرگ شیعه مثل هشام بن حکم، ابن قبه رازی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسى، خواجه نصیر الدین طوسى، علامه حلّى رحمهم الله و دیگر متکلمان برجسته شیعه معرفی شده اند. [6]
آن چه که در درس چهارم خواهید خواند:
۱.مهمترین ویژگىهاى حکومتى حضرت امیر (ع).
۲. ویژگىهاى اهلبیت در نگاه حضرت امیر (ع).
۳.نهضت امام حسین (ع) و نوشکوفایى نهضت تشیع.
۴.تأثیر تعالیم امام محمد باقر (ع) در هویتبخشى به شیعه.
۵. مذهب امامیه با عنوان مذهب جعفرى.
سیری کوتاه در درس چهارم
مبدأ و نقطۀ تاریخى جدایى شیعه از اکثریّت، زمانى است که تصمیم و تصویب اهل سقیفه اعلان شد.[7] این اولین قدم جدایى شیعه از اکثریّتى بود که ازنظر شیعه به خطا رفته بود.[8]براثر خطاهاى صورت گرفته در زمان شیخین، امام على در شوراى ششنفره شرط عمل به «سیرۀ شیخین» را نپذیرفت.[9]با سر کار آمدن عثمان و سر کار آوردن خویشان اموى خود، بىعدالتى، فسق و فجور و بىمبالاتى در شریعت و احکام دین باعث اعتراضات گسترده شد.[10] جمعیت معترض و سایر مسلمانان یک صدا و متفق به سراغ امام على (ع) آمده، او را رها نکردند تا خلافت را پذیرفت.[11]خلافت امام علی (علیهالسّلام) در اواخر سال سی و پنج ه. ق شروع شد و تقریباً چهار سال و نُه ماه ادامه یافت. شیعیان امیر المؤمینین (علیهالسّلام) هنگام بیعت عمومی با آن حضرت وقت مناسب دیدند تا یادی از ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کرده مردم را به آن مقام شامخ تذکر دهند تا خواستند با آن حضرت بیعت کنند با انگیزهای حقیقی باشد.امام على (ع) کوشید تا نظریۀ «امامت الهى» را ترویج کند؛ از جمله در نامۀ مفصلى که به معاویه نوشتند. محور این نامه «اهلبیت» و برگزیدگى و افضلیت آنان، علم و حکمتشان، وصایتشان، طهارت و پاکیزگىشان براساس آیۀ تطهیر، حقشان در فرمانروایى و امامت و سهم آنان از خمس و... است.[12]بهاینترتیب مىتوان گفت که تشیع از اواخر دورۀ عثمان تا پایان خلافت امام على هم به لحاظ کمى و هم از جهت کیفى رشد کرد. پایگاه این رشد و گسترش عراق و به مرکزیت کوفه بود.[13]مذهب شیعه با هدایت امامان اهلبیت در کوران همۀ سختىها و مصیبتها مشعل خویش را فروزان نگه داشت و در دورۀ امام باقر و امام صادق (ع) فرصت خوبى براى معرفى و تبیین کامل خود به دست آورد.[14]
معاویه، بیشترین خطر را از ناحیۀ جماعت شیعیان، بهویژه در عراق، احساس مىکرد که قلمرو نفوذ امام على و اهلبیت بود. ازاینرو، تمام همّ خویش را مصروف نابود کردن فرهنگ علوى کرد.[15]بسر بن ارطاة بسیارى از مردان قبیلۀ همدان را که شیعه بودند، کشت و زنان و کودکان آنان را به اسارت برد.[16] شیعه پس از معاویه نیز وضع بهترى پیدا نکرد؛ بلکه در حادثۀ کربلا بزرگترین تراژدى تاریخ شیعه، یعنى شهادت امام حسین (ع)، فرزندان و اصحاب نامدار او و سپس اسارت حرم او، که نوادگان رسول خدا و امام على بودند، به وضع فجیعى، به وقوع پیوست. این حادثه، لکۀ ننگ ابدى براى بنى امیه و تابلو افتخار و حقانیت شیعه و اهلبیت براى همیشۀ تاریخ است. از مهمترین نتایج این حادثه آن بود که تمایز و جدایى تاریخ شیعه از دیگران قطعى شده، شیعه هویّت بارزى یافت.[17] بساط شیعه به رغم همۀ فشارها نهتنها برچیده نشد که گسترش نیز یافت. در دوران امام سجاد (ع) گروهى از شیعیان مهاجر اشعرى تبار کوفه، شهر قم را به پایگاهى مهم براى شیعه تبدیل کردند.[18]امام باقر (ع) پس از رحلت پدر بزرگوارش در سال ۹۴ هجرى به امامت رسید و از فرصتهاى پیشآمده براى تبیین نظریۀ «امامت شیعى» و «اوصاف امام» و «مسئله نصّ» که طریق انتخاب امام بود همت گماشت. او کوششى تمام مبذول فرمود تا معارف اسلامى را با تفسیر اهلبیت به شیعیان بشناساند. در این راه شاگردان بزرگى همچون زرارة بن اعین، محمد بن مسلم، ابو بصیر اسدى، فضیل بن یسار و... را در کلام، فقه و حدیث تربیت نمود که از ثقات بزرگ امامیه به شمار مىروند.[19] امام صادق (ع) نیز همین مسیر را ادامه داد.[20]او شاگردان دانشمندى چونان محمد بن نعمان معروف به مؤمن طاق، هشام بن حکم، على بن اسماعیل، بکیر بن اعین و ابان بن تغلب تربیت کرد که از نیرومندترین عالمان زمان خود بودند.[21]
اما در دورۀ متوکل (۲۳۲-۲۴۷ ه. ق) که با امام على و شیعیان او دشمنى خاصى داشت و مزار امام حسین را در کربلا با خاک یکسان ساخت، دوباره وضع به حالت سابق بازگشت.[22]
آن چه که در درس پنجم خواهید خواند:
۱.علل عدم شرکت ائمه بعد از قیام امام حسین (ع) در نهضتهاى علوى.
۲.ویژگىهاى امام در نگاه امام صادق (ع).
۳.نهاد وکالت، سیر تاریخى این تشکیلات در دوران ائمه.
۴. مسئله غیبت.
سیری کوتاه در درس پنجم
امام علی (ع): امام اول شیعیان و نخستین کسی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد. زندگی نامه امام علی (ع) سرشار از رشادت هایی است که در راه اسلام داشته و در نهایت نیز به دلیل کینه توزی دشمنان اسلام در محراب مسجد به شهادت رسید.
امام حسن (ع):امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه به دست همسر خود (جعده) مسموم و شهید و در قبرستان بقیع مدفون شد.
امام حسین (ع):ابو عبد اللّه، حسین بن على (ع)، ملقب به سید الشهدا، در سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه دیده به جهان گشود. امامت آن حضرت از سال ۴۹ هجرى آغاز و تا سال ۶۱ هجرى ادامه یافت.[23]در روز دهم محرّم سال ۶۱ هجرى با دشمن پرشمار اموى جنگید و خود و یارانش مظلومانه، به شهادت رسید و خاندانش به اسارت رفتند. اما، این فاجعۀ عظیم، به تدریج آثار خود را بر جاى نهاد و تشیع را تثبیت کرد.[24]
امام زین العابدین (ع):ابو الحسن، على بن حسین، ملقب به سجّاد و زین العابدین، بنا به روایت مشهورتر در سال ۳۸ هجرى در مدینه تولد یافت. در سفر اسارت به شام، نقش مبلّغ پیام شهادت پدر را ایفا کرد.[25]صحیفۀ سجادیّه مجموعۀ نیایشهاى ایشان، پیامآور معنویت در جهان است و به زبانهاى مختلف ترجمه شده است.[26]
امام باقر (ع):ابو جعفر، محمد بن على (ع)، ملقب به باقر (العلوم) در سال ۵۷ هجرى در مدینه متولد گردید. از سال ۹۴ یا ۹۵ پس از رحلت پدر بزرگوارشان امامت شیعه را عهدهدار گردید و با توان علمى عظیم به تأسیس «مکتب اهلبیت» هم در فقه، هم در کلام هم در حدیث مبادرت ورزید و مبانى اندیشۀ شیعى را تبیین و استوار ساخت. امام باقر کوشید تا با مرزبندى فکرى و عقیدتى، شیعه را هویّتى مستقل بخشیده، از جذب و هضم در دیگران حفظ کند. از آنجا که امامت سنگ بناى شیعه بود، آن حضرت کوشید تا جنبههاى کلامى نظریۀ امامت را به خوبى تبیین کند.[27]نقش امام باقر در گسترش تشیع، بسیار اساسى است.[28]
امام صادق (ع):ابو عبد اللّه، جعفر بن محمد، ملقب به صادق، ششمین پیشواى شیعیان به سال ۸۰ هجرى، در مدینه، دیده به جهان گشود. آن امام همام پس از وفات پدر بزرگوارشان در سال ۱۱۴ هجرى عهدهدار منصب قدسى امامت گردید.[29]امام صادق (ع) اگرچه از سیاست کناره گرفت، اما از فرصت پیشآمده براى بیان و شرح معارف اسلامى بر پایۀ امامت استفادۀ شایانى نمود و چنان نقش تعیینکنندهاى ایفا کرد که مذهب شیعه اثناعشرى، شاخۀ عمده و اصلى تشیع به نام او، یعنى «مذهب جعفرى» شناخته شد.[30] یکى از مهمترین ابعاد نقش امام صادق در کمالبخشى شیعه، تبیین مذهب فقهى شیعه است که در پرتو آن مذهب فقه جعفرى یا فقه اثناعشرى از دیگر مذاهب فقهى ممتاز شد. رحلت آن بزرگوار در سال ۱۴۸ هجرى سبب انشعابات زیادى در شیعه شد.[31]
امام کاظم (ع):ابو الحسن، موسى بن جعفر، ملقب به کاظم، در سال ۱۲۸ هجرى در مدینه تولد یافت. بیست ساله بود که به مقام امامت رسید.[32] سازمان وکالت امام در مناطق مختلف قلمرو اسلامى چون مصر، بغداد، مدینه و کوفه جریان رهبرى شیعه را منسجم و امام را در جایگاه رهبرى مقتدر قرار داد.[33] امام سرانجام در سال ۱۸۳ هجرى در زندان به شهادت رسید.[34] با رحلت آن حضرت پارهاى از شیعیان، از جمله برخى از وکلاى آن امام که وجوه شرعى زیادى نزد آنان بود، مرگ آن حضرت را انکار کردند[35] و در انتظار ظهور مجدد وى باقى ماندند. این گروه ازاینجهت که سلسلۀ امامت را بر آن حضرت متوقف ساختند، به «واقفیه» ملقب شدند.[36]
امام رضا (ع):ابو الحسن، علىّ بن موسى، ملقب به رضا در سال ۱۴۸ هجرى متولد گردید و در سال ۱۸۳ به امامت رسید. به تدریج اکثریت شیعه به گرد او حلقه زدند و به گروه «قطعیه» معروف شدند.[37] امام در مجالس مناظرهاى که با مدیریت مأمون برگزار مىشد، با اقتدار علمى بىنظیرى ظاهر شده، از این طریق معارف اهلبیت و اندیشۀ ناب علوى را تعمیق بخشید و گسترش مىداد.[38] شهادت آن حضرت به سال ۲۰۳ هجرى اتفاق افتاد.[39]
امام جواد (ع):ابو جعفر، محمد بن على، ملقب به جواد و تقىّ به سال ۱۹۵ هجرى در مدینه متولد گردید.ایشان در سن هفتسالگى عهدهدار امر امامت شد.[40] اگرچه این امر، طرح برخى مسائل کلامى را در میان دستهاى از شیعیان پدید آورد،[41] اما بههرحال، به زودى این مسائل پاسخ مناسب یافته، پس از یک دورۀ کوتاه، امامت آن حضرت به وسیلۀ تقریبا همۀ پیروان خطّ اصلى تشیع امامى پذیرفته شد و انشعاب مهمّى در درون جامعۀ شیعى پدید نیامد.[42] امامت امام جواد براساس نصّ از جانب پدر بزرگوارش بود و باوجود صغر سنّ، مقام ممتاز علمى او اعجابانگیز مىنمود.[43]امام جواد به سال ۲۲۰ هجرى در سن جوانى رحلت کرد.[44]
امام هادى (ع):ابو الحسن، على بن محمد، ملقب به هادى و نقىّ، دهمین امام شیعه، در سال ۲۱۲ هجرى دیده به جهان گشود و در ۲۲۰ هجرى به مقام امامت رسید. در دورۀ امام هادى، محدودیتها به وسیلۀ متوکل شدّت یافت. او به سامرا احضار شد و تحت مراقبت مستقیم قرار گرفت.[45] امام از طریق سازمان وکالت ارتباط عقیدتى، مالى و رهبرى خود را در نهایت دشوارى حفظ کرد.[46]امام هادى در سال ۲۵۴ هجرى رحلت نمودند.[47]
امام عسکرى (ع):ابا محمد، حسن بن على، ملقب به عسکرى در سال ۲۳۲ هجرى دیده به جهان گشود و در سال ۲۵۴ هجرى عهدهدار منصب امامت گردید.[48]محدودیتهاى اعمالشده از سوى حکومت که سبب محدود شدن ارتباط امامان با شیعیان گردید از یک سو، و از سوى دیگر خود امامان متأخر شیوههایى به کار گرفتند که باعث شد جامعۀ شیعه براى دورۀ غیبت آمادگى بیشترى پیدا کند. امام عسکرى در سال ۲۶۰ هجرى رحلت کرد و بدین ترتیب شیعه وارد مرحله تازهاى شد.[49]
امام مهدى (عج):دوازدهمین پیشواى شیعۀ اثناعشرى در سال ۲۵۵ هجرى متولد شد و بنا به دلائلى که خدا بدان آگاهتر است، از دید عموم پنهان شد و بهجز چند تن از خواصّ و خویشان نزدیک کسى بر آن آگاهى نیافت. وى در سال ۲۶۰ هجرى، به امامت رسید.[50] آغاز امامت مهدى (عج) در عدد دوازده کامل شده، مذهب شیعۀ اثناعشرى بهعنوان شاخۀ اکثریت و خط اصلى تشیع علوى راه خویش را در تاریخ یافت.[51]این راه با پیوند خوردن به غیبت و انتظار ظهور امام دوازدهم بهعنوان منجى موعود، همچنان پررهرو و پویا است.[52]
غیبت صغرا: دورهاى که از امامت امام مهدى (عج) در ۲۶۰ هجرى آغاز و تا ۳۲۹ هجرى ادامه یافت به دوران «غیبت صغرا» معروف است.[53]نوّاب خاصّ به ترتیب زمانى عبارتند از: عثمان بن سعید عمرى، محمد بن عثمان بن سعید عمرى، حسین بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى.[54]